نقد و بررسی «Little Miss Sunshine»
«Little Miss Sunshine» در ظاهر داستانی نسبتاً ساده دارد. اولیو کوچولو (ابیگیل برسلین) هفت ساله یک آرزو در زندگی دارد: این که برای فینال مسابقه سان شاین کوچولو در ردوندو بیچ، کالیفرنیا برنده شود.
او یک خانواده دارد که شامل:
مادرش شریل هوور (تونی کولت) که سعی می کند این خانواده دیوانه را کنار هم نگه دارد. او که دائما استرس دارد و کارهای خانه و همسرش اعصابش را به هم می ریزد.
دایی او فرانک گینزبرگ (استیو کارل) به تازگی پس از اقدام به خودکشی مرخص شده است.
پدرش ریچارد (گرگ کینیر) سخنران انگیزشی بدی است که همیشه در مورد برنده شدن صحبت می کند به جز اینکه خودش بازنده است.
برادر اولیو دواین (پل دانو) از خانواده اش خسته شده است و عهد کرده که سکوت کند (روزه سکوت گرفته است).
پدربزرگ هوور (آلن آرکین) به دلیل بدرفتاری از خانه سالمندان بیرون رانده شده است.
در نهایت اولیو (ابیگیل برسلین) برای شرکت در مسابقه Little Miss Sunshine بسیار هیجان زده است.
همه این شخصیت ها با بازی خوبشان باعث می شوند که یک کمدی اصلی عجیب و غریب به سمت پایانی واقعاً درخشان حرکت کند. بازیگران قوی، شوخ طبعی تند و سرعت خوب به یک کلاسیک مدرن کمک می کند.
وقتی شانس بزرگ اولیو در غیرمنتظرهترین زمان به دست میآید، این به خانوادهای که بهطور باورنکردنی از هم پاشیدهاند بستگی دارد که خودشان را جمع و جور کنند و کمک کنند که آروزوی اولیو اتفاق بیفتند، مهم نیست که چه میشود آن ها می خواهند نشان دهند که بازنده نیستند.
خود این فرض میتواند منجر به سالها درمان برای خانوادهای شود که باید در مراقبتهای روانپزشکی امتیاز گروهی دریافت کنند.
در اینجا فیلمی است که انتظارات یک تریلر بسیار خنده دار را برآورده می کند. این یک کمدی عجیب و غریب، تاریک، خنده دار و تاثیرگذار است، و باعث جذب بسیاری از مخاطبان خواهد شد.
«Little Miss Sunshine» یکی از بهترین چیزهایی است که از سینمای آمریکا بیرون آمد، فیلمی بدیع که بر فیلمنامهای تکیه دارد که تفاوتهای بین نسلهای یک خانواده را درک میکند.
فیلم توضیح نمی دهد که چرا هر شخصیت تا آنجا که می تواند عجیب و غریب است، و پس زمینه زیادی ایجاد نمی کند زیرا برای ساخت فیلم به آن نیازی نیست.
کینیر، کولت، ابیگیل، آرکین و کورل تیم خوبی هستند و حس و حال فیلم را در طول فیلم حفظ می کنند. اینجا خانوادهای است که هیچ ویژگی یا قدرت خاصی ندارد، خانوادهای که ما را خوشحال میکند که خلاقیت هنوز در هالیوود زنده است، فیلمی که در تابستانی کسلکننده، نور خورشید مورد نیاز را برای ما فراهم میکند.
مایکل آرنت، فیلمنامهنویس و تیم کارگردانی دیتون/فاریس (یعنی جاناتان و والری) موفق شدهاند در سال 2006 فیلمی بسازند که در آن ما آنقدر به شخصیتها متصل شدهایم که شگفت انگیز است.
در حالی که ویژگی های عجیب و غریب خانواده در فیلم را می توان در همه کسانی که می شناسیم پیدا کرد، آنها مطمئناً باز هم بسیار عجیب هستند و با این حال، ما پیوند محکمی را با تک تک آنها حس می کنیم.
این افراد خیلی واقعی هستند. غیر قابل باور است که این شخصیت ها چقدر سه بعدی هستند. اینها فقط افراد عادی و معمولی هستند و فیلمسازان آنها را به خوبی و با عمق زیاد توسعه دادند. روش ساخت فکر شده و مبتکرانه است.
اگر آنها بهطور باورنکردنی خوب فکر و تفکیک نشده بودند، ما چنین پیوند محکمی با آنها ایجاد نمیکردیم. اما واقعیت این است که هوورها به سرعت به یکی از خاطره انگیزترین خانواده های سینمایی تبدیل شده اند.
صفات، عیب، رویاها و جاه طلبی های آنها، پویایی، رفتار، تفاوت های ظریف آنها و تمام جزئیات کوچک در مورد این افراد به طرز باورنکردنی واقعی به تصویر کشیده شده است.
این خانواده ای است که بعد از ناامیدی، بعد از شکست، تراژدی را می بیند، و بسیار ناراحت کننده است که آنها را تا این حد پایین می بینیم، زیرا ما همه آنها را دوست داریم و می دانیم که آنها با وجود تمام معایبشان لیاقت آن را ندارند.
به طور جدی، این فیلم کاملاً بی رحمانه برای شخصیت های خود است. اما در نهایت، کاملا الهام بخش است. چون این خانواده علیرغم ناامیدی پس از فاجعه فقط سرشان را بالا میگیرند و میگویند «پس چی، راه دیگری پیدا میکنیم».
عزم و فداکاری آنها علیرغم تمام موانعی که بر سر راهشان وجود دارد، و حذف نهایی آنها کاملاً الهام بخش و به شدت دلگرم کننده است.
این داستان درباره گروهی از متنوعترین و اغلب ناکارآمدترین شخصیتهایی است که تا به حال روی صفحه نمایش داده شدهاند. هدف داستان رسیدن به مسابقه زیبایی/استعداد در سراسر کشور است.
انرژی مثبتی که ابیگیل برسلین کوچولو ارائه می دهد شگفت انگیز است. ما از همان ابتدا می دانیم که وایف کوچک با عینک بزرگش قرار نیست از همه آن ملکه های زیبایی کوچک با مادران سرسختشان و هزاران دلار برای کارهای دندانپزشکی و آرایش مو پیشی بگیرد.
اما فیلم در مورد سفر و عشقی است که در طول مسیر ایجاد می شود. هنگامی که فشار وارد می شود، این افراد عجیب هستند که عادی ترین افراد به نظر می رسند و افراد عادی هستند که عجیب به نظر می رسند.
شخصیت پردازی ها واقعا باورپذیر هستند و این همان عنصری است که باعث می شود فیلم در میان دیگر فیلم های مشابه متمایز شود.
این یک فیلم سفر جادهای باورنکردنی است که بدون جلوههای ویژه، غیرواقعی، پیشفرض احمقانه یا هر چیز دیگری کار میکند، اما متکی به یک بازیگر باورنکردنی، یک داستان واقعی، و افرادی است که هر کسی میتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
این واقعاً داستان نهایی یک خانواده حیرت انگیز است که فقط یکدیگر را دوست دارند و به هم می چسبند.
فیلم Little Miss Sunshine نامزد چهار جایزه اسکار از جمله در بخش بهترین فیلم شد. نهایتاً دو جایزه اسکار را برای مایکل آرندت برای نوشتن بهترین نمایشنامه و آلن آرکین برای بازی در بهترین نقش مکمل مرد را از آن خود کرد.
Miss Sunshine به ما میگوید که مهم نیست زندگی چه آشفته بازاری به نظر میرسد، همیشه پرتویی از آفتاب وجود دارد.
چیزی که فیلم را بسیار خاص می کند پیام آن است . اساساً، پیام این فیلم را میتوان در یک خط درخشان که توسط شخصیت آرکین، پدربزرگ ادوین ارائه شد، خلاصه کرد:
“بازنده واقعی کسی است که آنقدر از برنده نشدن میترسد که حتی تلاش هم نمیکند.”