نقد و و بررسی «یک مشت دروغ»
یک فیلم هیجانانگیز خاورمیانهای جذاب و جذاب از ریدلی اسکات، که انگیزههای سیاسی را به خوبی در صحنههای اکشن دیوانهوار مدیریت میکند.
«BODY OF LIES» یا یک مشت دروغ همتای امروزی فیلم حماسی صلیبی Scott’s KINGDOM OF HEAVEN است که نشان می دهد چگونه جنگ بین شرق و غرب امروزه از طریق حملات تروریستی و براندازی شوم به جای نبردهای همه جانبه انجام می شود.
دی کاپریو به عنوان یکی از جالب ترین بازیگران عصر ما به پیشرفت خود ادامه می دهد در حالی که راسل کرو به عنوان یک کنترل کننده متحیر سیا در مقابل شخصیت قرار می گیرد.
اگرچه عملیات روی زمین، بمبگذاری و خیانتها همانطور که انتظار دارید هیجانانگیز هستند، اما قدرت واقعی فیلم در داستان اصلی نهفته است: یعنی دخالت آمریکا در فرهنگهایی که بهطور کامل نمیفهمد یا با آنها مقابله نمیکند. یک اجرای باوقار دیگر از مارک استرانگ را اضافه کنید و ترکیبی برنده برای یک فیلم خواهید داشت.
من استدلال می کنم که «یک مشت دروغ» دقیقاً برعکس «بازی جاسوسی» است. این فیلمی است با مقدمه ای مشکوک، طرحی و اجرای خوب شروع می شود.
“یک مشت دروغ” به طرز عجیبی هم به عنوان یک اکشن هیجان انگیز بسیار سرگرم کننده و جذاب و هم به عنوان یک درام آگاهانه اجتماعی/سیاسی عمل می کند.
تنها چیزی که باید در مورد داستان بدانید این است که دی کاپریو در نقش راجر فریس، یک مامور میدانی سیا در یک موقعیت مهم در بخش خاورمیانه، درست پایین تر از رهبر این بخش، اد هافمن (با بازی راسل کرو)، یک نژادپرست خجالتی، بازی می کند.
و عمدتاً مردی نامطلوب که مأموریت ها را از راه دور از طریق لپ تاپ و تلفن همراه خود هدایت می کند. فریس سرنخ یک رهبر تروریستی بزرگ را که به طور بالقوه در خارج از اردن فعالیت می کند، کشف می کند، و تصمیم می گیرد تا بر اساس آن، هانی سلام، رهبر اطلاعات اردن، با بازی درخشان مارک استرانگ، را پیدا کند.
مقدار زیادی محتوا در اینجا وجود دارد و چیزهای خوبی برای آموختن در مورد سیاست خاورمیانه وجود دارد. این فیلم بهعنوان آغازگر ذهنیت و احساس فرهنگی مکانهایی است که در آن قرار دارد، و سیستم سیاسی آنجا را نشان می دهد. مشاهدات آن بهویژه اطلاعات اردن بسیار دقیق است. صحنههایی هستند که فیلم واقعاً تاریک و جدی میشود، و همچنین کاملاً کار میکنند.
بهویژه، برای کار یک فیلمنامهنویس آمریکایی، این به طرز باورنکردنی درک رفتار و احساس اردنیها است. با “Body of Lies”، هر ثانیه احساس واقعی می کنید ( شاید خارج از برخی از جزئیات جنبه های جاسوسی، اگرچه نویسنده کتابی که بر اساس آن نوشته شده، سیا بوده است)، و حتی برخی جوک های فرهنگی کاملاً به زبان عربی، ترجمه نشده روی صفحه نمایش وجود دارد، که اساساً هیچ غیر عربی متوجه نخواهد شد.
این یک پرتره بسیار واضح و واقعی است، و با توجه به گذشته هالیوود در به تصویر کشیدن اعراب به طور کلی به شیوه ای که کاملاً لباس و نگرش اصلی اعراب واقعی را نادیده می گرفت، این فیلم چیزی شبیه به طراوت است.
فیلم کامل نیست، و یک صحنه کلیدی در پایان وجود دارد که بسیار آموزشی و سنگین به نظر می رسد، اما به نوعی از یک ژانر لذتبخش و یک فیلم واقعاً تامل برانگیز و ادراکی (اما نه فیلمی که بر روی این عناصر تا حدی که سرکوبکننده باشد) با واقعیت کنار میرود.
درک سیاست و فرهنگ خاورمیانه، شخصیتهایی که به طرز شگفتانگیزی درگیر میشوند (از جمله عایشه عشق طراوتآمیز، با بازی گلشیفته فراهانی، هنرپیشه ایرانی)، و حتی یک شوخ طبعی شگفتانگیز. «Body of Lies» قطعاً در زیرژانر فرعی خود بالاتر از همه است و یکی از بزرگترین شگفتی های سال است.
این اولین فیلمی است که به عراق می پردازد در مدت زمان طولانی، در حالی که به نظر یک بازخوانی یا کلیشه ای نیست. همچنین اولین فیلمی است که به جنگ می پردازد و در صورت جدا شدن از موضوع، نقش یک فیلم جاسوسی را به خوبی بازی می کند.
درباره جنگ است و بله پیامدهایی دارد، اما در عین حال یک نمایش جاسوسی خوب و مدرن است و در پایان به یاد خواهد ماند. بازیگران فیلم فوقالعاده هستند، حتی اگر لهجههای کرو و دی کاپریو گاهی بد باشند.
چیزی که در مورد Body of Lies بسیار جالب است این است که میتواند از پیشبینیپذیری و فرمولی که اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای جاسوسی را آزار میدهد، بالاتر رود.
اگرچه خود فیلم گاهی اوقات به خاطر بازگشت به فضای امن مقصر است، اما به دلیل جزئیات و بازی بسیار زیاد، به طور مداوم هیجانانگیز و به شدت درگیرکننده است، حتی زمانی که آن لحظات اتفاق میافتد. این آن را به عنوان یک برش بالاتر از بسیاری از معاصران خود برجسته می کند.
ما راجر فریس، یک عامل زمینی سیا را دنبال می کنیم که در سراسر خاورمیانه در تلاش برای فریب دادن و دستگیری تروریست السلیم حرکت می کند. البته اقدامات او شامل دروغ ها و فریب های فراوانی است که او تلاش می کند حمایت رئیس سازمان اطلاعات اردن را حفظ کند.
نقش فریس را لئوناردو دی کاپریو بازی میکند که نقش مهمی در فیلم دارد. دیکاپریو با توجه به توانایی فوقالعادهاش در انتقال احساسات و ارائهاش که باعث میشود حتی دیالوگهای پیش پا افتاده مهم به نظر برسند، گزینهای عالی برای این نقش است.
با پیشرفت فیلم، فریس به شخصیت جالبتری تبدیل میشود. سرخوردگی او از دروغهایی که باید بکارد و خنجر زدن به پشت سر مافوقهایش، لحظات جذابی را رقم میزند، در حالی که برخی اخلاقیات مورد استقبال را ارائه میکند که هرگز اجباری احساس نمیشود.
هافمن برتر او توسط راسل کرو به طرز فوقالعادهای بازی میشود، که افزایش وزن و لهجه متمایز به او اجازه میدهد به شخصیتی مهم تبدیل شود. کرو در بهترین حالت خود در این گونه شخصیت ها بازی می کند. با اعتماد به نفس، به شدت صادق، تقریباً خودخواه، در عین حال اهمیت موقعیت را درک می کند.
هافمن دانا به نظر می رسد، اغلب موقعیت را بررسی می کند و با فریس در تماس دائمی است، زیرا او به او در راه اندازی یک گروه تروریستی خیالی برای دود کردن السلیم کمک می کند. او همچنین با هانی سلام، رئیس اردنی، که نقش قانعکنندهای را مارک استرانگ بازی میکند، درگیر میشود، مردی که فقط از سیا میخواهد که به او دروغ نگوید، چیزی که فرار کردن از آن برای فریس به طور فزایندهای دشوار است.
تعاملات و تفاوت های این سه شخصیت اصلی قطعا جذاب ترین جنبه فیلم است. هر سه شخصیتهای متمایز دارند که به خوبی رشد کردهاند، کارهای خود را به روشهای بسیار متفاوتی انجام میدهند و توسط بازیگرانی که همیشه متقاعدکننده هستند به تصویر کشیده میشوند.
صحنههایی که آنها را گرد هم میآورد همیشه جذاب است، فریس در واشنگتن با هافمن ملاقات میکند تا نقشهای جدید طراحی کند، هانی این سوال را میپرسد که فریس چگونه میتواند به او دروغ بگوید، هر سه نفر درباره مأموریت خود صحبت میکنند. همه آنها نسبت به یکدیگر سوء ظن دارند که دیدن آن جذاب است.
عاشقانهای بین فریس و یک پزشک ایرانی وجود دارد که به زیبایی اجرا میشود و شخصیتها را گسترش میدهد. همچنین نگاهی جالب به درک رابطه با کسی از غرب در خاورمیانه به ما ارائه می دهد.
تماشای صحنه های اکشن و تیراندازی همیشه بسیار روان و هیجان انگیز است. قابل توجه است که وزنی برای آنها وجود دارد که صدمات را دردناک می کند، این عوامل عملیاتی مانند بسیاری از تلنگرهای جاسوسی فقط به عقب برنمی گردند. یک صحنه شکنجه نزدیک به پایان وجود دارد که بسیار شدید است و واقعاً شما را در حدس زدن نتیجه آن نگه می دارد.
با هدایت ریدلی اسکات، تماشای فیلم فوقالعاده است و کارگردانی او مانند همیشه روان است. در واقع من فکر نمی شد که خاورمیانه تا به حال به این اندازه پر جنب و جوش و معتبر در صفحه نمایش به نظر برسد.
اسکات فیلم را استادانه کارگردانی می کند. او موفق می شود صحنه های دیالوگ محور را به اندازه صحنه های اکشن پرتنش کند. اسکات دارای فیلمنامه ای است که می تواند اصطلاحات تخصصی سنگینی داشته باشد، اما او می تواند آن را قابل فهم و فنی کند بدون اینکه آن را ناامید کند یا آن را با دیالوگ هایی پر کند که هیچ کس نمی تواند آن را درک کند.
با وجود ادغام موضوعات مختلف جاسوسی و برخی نکات داستانی نابجا، Body of Lies یک فیلم ژانر استثنایی است. هم به عنوان یک اکشن هیجان انگیز و هم به عنوان یک قطعه سیاسی کنترل شده تر عمل می کند. داستان مملو از فریب و دسیسه است.
این یک داستان لایه لایه است و چقدر خوب منتقل شده است. آنها فیلمی ساختهاند که به خوبی متعادل است، پرترهای واضح از سیا در خاورمیانه است و باعث میشود تعدادی از جنبههای بالقوه کلیشهای دوباره احساس نشود.