سریال

نقد و بررسی «The 100»

ایده نمایش حول صد نوجوان بزهکار در حال دویدن وحشیانه در زمینی پساآخرالزمانی می چرخد، در این داستان شاید بخش کودک شما دوست دارد که بزرگترها از معادله حذف شده باشند. چرا؟ چون دوست داریم ببینیم وقتی شخصیت های خودخواه و غیرمسئول مجبور به مسئولیت پذیری می شوند چه اتفاقی می افتد.

به نظر، بازیگران جوان (به استثنای چند مورد) بازی های قوی تری نسبت به اکثر بازیگران قدیمی ارائه می دهند. الیزا تیلور (کلارک)، باب مورلی (بلامی)، دوون بوستیک (جاسپر)، آیزایا واشنگتن (صدر اعظم جاها)، لیندسی مورگان (راون)، ماری آوگروپولوس (اکتاویا)، ریچارد هارمون (مورفی) و کریستوفر لارکین (کریستوفر لارکین) که بسیار دست کم گرفته شده است، طبیعی ترین اجراها را ارائه می دهد و همیشه لذت بخش است.

در حالی که سایر بازیگران لحظات درخشندگی خود را دارند و چندین قسمت وجود دارد که در آن افراد اضافی نقش‌های کوچک خود را تا حد کمال ایفا می‌کنند، این هشت نفر ثابت‌ترین نقش ها هستند.

ما با مجموعه‌ای از شخصیت‌های بسیار استاندارد آشنا می‌شویم، هم در میان نوجوانانی که به زمین می‌روند و هم بزرگسالانی که در فضا باقی می‌مانند.

کلارک قهرمان باهوش، جدی، محکم، مطمئن است که همه کنارش در امنیت هستند و کار درست را انجام می دهند. فین یک  جوان جسور آرام، سرگرم کننده و کاریزماتیک است.

بلامی پسر بد ،بی رحم، خودخواه و متکبر است. اکتاویا مانند یک کودک وحشی سرکوب شده و سرکش است. جاسپر و مونتی بهترین دوستان دوست داشتنی هستند که ما به طور غریزی می دانیم که هرگز از زندگی روی زمین جان سالم به در نخواهند برد.

در میان بزرگسالان در فضا، جاها، رهبر قهرمان و باوقار را دارید. ابی (مادر کلارک)، فرد انسان دوستی است که همیشه به اعتقادات خود پایبند است. کین پیرو قوانین خشن و نظامی است که می خواهد بشریت را بدون توجه به هزینه های گزاف نجات دهد.

بگذارید اینجا داستان فضا و زمین را بگوییم. «The 100» در مورد زمانی است که سکونت سالهاست در زمین غیر ممکن شده و انسان ها در فضا زندگی می کنند.اکنون صد نفر به زمین فرستاده می شوند تا ببینند آیا هنوز زمین غیرقابل سکونت است یا خیر.

هرچه بیشتر شخصیت‌های اصلی The 100 را ببینیم و از آنها یاد بگیریم، سخت‌تر می‌توانیم شخصیت آنها را حدس بزنیم.

در ادامه نقد شاید اسپویل هایی باشد که نخواهید بدانید پس تصمیم را به خودتان می سپاریم.

کلارک فصل را به عنوان دختر دکتر ابی گریفین آغاز می کند. او پدرش را از دست داده است  و برای رفتن به زمین از مادرش جدا می شود. او را با انبوهی از احمق ها روی زمین انداخته اند که اولین انگیزه شان یافتن منابع/سرپناه نیست، بلکه فریاد زدن و رقصیدن در اطراف و تفریح ​​است.

کلارک در اکثر موارد به نظر نمی رسد که سرگرمی داشتن را درک کند. برای او فرقی نمی‌کند که فین او را مسخره می‌کند، یا اینکه بلامی شاهزاده خانم است. کلارک فقط می خواهد دستورالعمل ها را دنبال کند و کاری را انجام دهد که برای آن در زمین است.

او باهوش و سرسخت است، اما ساده لوح هم است. البته همه اینها در ادامه داستان تغییر می کند چرا که در پایان، کلارک یک رهبر به تمام معناست. او خیلی از جان ها را نجات می دهد و خیلی ها را هم می کشد. بله او دیگر آدم قبلی نیست.

نقش بعدی بلمی است. شما نمیتوانید تغییری که این شخصیت از ابتدا تا انتها داشته است را باور کنید. در ابتدا می توانیم صادقانه بگوییم که از بلامی بلیک متنفر می شوید.

بلامی همه چیز را به نفع خود تغییر می دهد، و جمعیت را به انجام کاری که او می‌خواست سوق دهد. این رفتار برای مدتی ادامه می یابد. او تهدید می کند که دست کلارک را قطع خواهد کرد. او اجازه می دهد تا یک مسابقه مرگ احتمالی ادامه یابد و حتی یک رزمنده را مسلح می کند.

او مجازات بسیار سختی را برای یکی از سرسپردگان خود اعمال می کند و او را حلق آویز می کند زیرا نباید از او نافرمانی شود.

اما پس از آن تغییر اتفاق می افتد. این یک تغییر بسیار تدریجی است، و او چندین شکست دارد، اما از طریق یک سری طولانی از رویدادهای وحشتناک که اغلب شامل صحبت‌های به موقع از کلارک می‌شود، بلامی به یک رهبر مؤثر تبدیل می‌شود و در واقع شروع به اهمیت دادن می‌کند و در کنار کلارک رهبران مشترک و موثر می شوند.

شخصیت اکتاویا گاهی شیرین بود و گاهی اوقات او یکباره احمق، بی پروا، بداخلاق و آزار دهنده بود. در چند مورد، نمی‌توانید بلامی را به خاطر ناامید شدن از او سرزنش کنید. اما در همان زمان، شخصیت دیوانه و همه جانبه او منطقی بود: او به هر شکلی در تمام عمرش در بند بوده است.

و جایی در اواسط فصل، اکتاویا بزرگ شد. در یک قسمت، او به قطب‌نمای اخلاقی گروه تبدیل می‌شود و به سختی می‌توان به خاطر آورد که چرا هرگز از او متنفر بودید. خوب یا بد، اکتاویا یک شخصیت پرشور و بزرگ است، و تقریباً غم انگیز است که می بینم او مسئولیت را بر عهده می گیرد و انتخاب های سختی می کند، اما در عین حال عالی تصمیم می گیرد. البته با شرایطی که گروه با آن سر و کار دارد، برای او مسخره است که به بلوغ نرسد.

اما در مورد شخصیت فین کاملا برعکس بقیه است اگر مجذوب او شدید متاسفیم قرار است تنفر را جایگزین کنید.

فین از یک پسر شیرین و سرگرم کننده تغییر می کند به کسی که اساساً در یک لحظه به دو دختر بسیار عالی خیانت می کند. با این حال، او همچنان یک مطالعه جالب است، زیرا آرمان‌گرایی/خوش‌بینی خالص و دست‌نخورده‌اش در طول جلسات حل مسئله موج‌های زیادی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود شما متعجب شوید که چرا او این نظرات قوی را دارد.

و جاسپر و مونتی جدا کردن این دو غیرممکن است. آنها از اول شایان ستایش هستند،بعداً مشخص می شود که هر دو دارای عمق شخصیتی بسیار بیشتری از آنچه شما انتظار دارید هستند، و در طول نمایش، هر دو مقادیر عظیمی از شجاعت، خوش قلبی، وفاداری و سخاوت را نشان می دهند.

تنها دلیلی که ریون را در آخر قرار می گیرد این است که فکر می‌کنیم او کمترین تغییر را به عنوان شخصیت تجربه می‌کند.

ریون یک شخصیت زن قوی دیگر است. او یک مکانیک است. او باهوش، صریح، با اعتماد به نفس، سرسخت، سرزنده، و همانطور که بعداً فاش شد، آسیب پذیر است. او به عنوان یک شخصیت فوق العاده جذاب است. در حالی که او شکست ناپذیر عمل می کند، اپیزودی که در آن کسی که دوستش دارد تهدید می شود او را در حالتی ناامید نشان می دهد.

«The 100» مطالعه ای در زمینه رهبری است، و داستان های عاشقانه در این سریال یک موضوع فرعی است و تمرکز اصلی چیز دیگری است.

طرح اصلی این است که بشریت به هر دلیلی با سلاح های هسته ای وارد جنگ شده و زمین را غیرقابل سکونت کرده است. بازماندگان جنگ سیاره را ترک کردند تا در مدار 12 ایستگاه فضایی متعلق به کشورهای مختلف زندگی کنند.

هنگامی که منابع به اندازه کافی کمیاب شدند، 12 ایستگاه با هم متحد شدند و در یک ایستگاه بسیار بزرگ به نام “Art” جمع شدند، که آخرین امید بشریت است.

برنامه این بود که در مدار بمانند تا زمانی که زمین دوباره قابل سکونت شود، اما شرایط بد روزافزون روی کشتی فضایی باعث می‌شود که همه چیز سریع‌تر از آنچه هر کسی می‌خواست حرکت کند، و بازگشت به زمین باید زودتر از موعد انجام شود .

«The 100» گروهی متشکل از 100 تبهکار نوجوان که به راحتی می توان بدون این که آگاه باشند آنها را در آزمایش توانایی زمین برای حفظ حیات قربانی کرد.

آنها با داشت آینده ای نامعلوم و شاید بدون بازگشت به مکان جدید فرستاده می شوند. در همین حال، در کشتی، همه چیز بدتر از آن چیزی است که گفته می شود، و وضعیت به طور ناامیدکننده ای از کنترل خارج می شود.

نوجوانان به انجام کارهای احمقانه در زمین ادامه می دهند، اما با پیشرفت کارها کمتر و کمتر گنگ می شوند، که به اندازه کافی واقع بینانه است و برای توسعه داستان خوب است.

The 100 --

بچه‌ها در موقعیتی قرار دارند که بی‌پایان تهدیدکننده است، و ما می‌بینیم که به سرعت رشد می‌کنند تا از خطر بعدی جان سالم به در ببرند. در همین حال، در کشتی The Ark، همه چیز به سرعت در حال از هم پاشیدن است و اقدامات کافی در آنجا به تنهایی انجام می شود تا همه چیز باقی بماند.

بازی در شخصیت های اصلی به اندازه کافی خوب است. افکت ها کمی بیش از حد هستند، اما در کل خوب هستند و مجموعه ها عالی هستند. مناظر وسیع و جنگلی و صحنه های حماسی تخریب در فضا تأثیر گذار است.

انبوهی از بچه های بد که سریع بزرگ می شوند از احمق های بی پروا گرفته تا سربازان چریکی کهنه، و شخصیت هایی که شما تصور می کردید اساساً بازنده باقی می مانند و به رهبران محترم و بخش های حیاتی گروه تبدیل می شوند.

اما «The 100» یک نمایش خانوادگی با احساس خوبی نیست. انبوهی از خشونت‌ها، افراد زیادی با جراحات آزاردهنده، کودکانی که بچه‌های دیگر را می‌کشند، بزرگسالانی که بچه‌ها را می‌کشند، بچه‌هایی که بزرگسالان را می‌کشند و افراد در کشتی که به عنوان مجازات در فضا رها می شوند، وجود دارد.

این اصلاً نمایش بچه‌ها نیست و صحنه‌های زیادی وجود دارد که باعث می‌شود شما بغض کنید یا قلبتان را بشکند. فقط این را در نظر داشته باشید اگر به دنبال یک نمایش ماجراجویی علمی-تخیلی پس از آخرالزمانی با حسی بالغ هستید، این سریال خوبی برای شروع است.

«The 100» بر اساس مجموعه کتاب های علمی تخیلی محبوب YA با همین نام نوشته کاس مورگان است.

در شش فصل ، سریال بقای علمی تخیلی The 100 در هر مرحله از سفر انتظارات را زیر پا گذاشت و آهنگ‌های پاپ را به سرعت به نفع موسیقی حماسی کنار گذاشت .

فصل ششم تغییر عمده ای در قوس شخصیت های اصلی ما ایجاد کرد. در طول این فصل ها نوجوانان بزرگ می شوند و بازیگران دیگری نقش بزرگسالی آنها را بر عهده می گیرند.

مطمئنا «The 100» پیش از این هیچ کمبودی در مورد مرگ شخصیت‌های ویرانگر نداشت، اما با کشتن دو شخصیت مهم این مورد نقض شد.

فصل 7 با یک اپیزود دیالوگ سنگین شروع می شود که به طور قابل درک روی تنظیم متمرکز است اما تا آخرین لحظاتش به طرز ناامیدکننده ای بی حرکت است.

خوشبختانه، از آخرین صحنه های اولین نمایش به بعد،فصل 7 در یک کلیپ نفس گیر حرکت می کند، ساختن جهان را با اکشن پر تنش، در آغوش محکمی از همه احتمالات هیجان انگیز داستان سرایی علمی تخیلی، و دسته ای دیگر از غیرممکن ها را القا می کند.

این شامل چالش‌های جدید و هیجان‌انگیزی برای همه علاقه‌مندان می‌شود، و بیش از هر فصلی در خاطرات اخیر، فصل 7 به سرعت تعادل را در روایت بیشتر شخصیت‌های اصلی پیدا می‌کند.

بازی الیزا تیلور در نقش کلارک بسیار خوب است. فلانری یک مجری قدرتمند است و هوپ یک شخصیت کنجکاو است، و تمام این دسیسه ها زمانی نتیجه می دهند که هوپ یکی از جذاب ترین و فشرده ترین داستان های اصلی مجموعه را دریافت کند.

چیزی که می توانیم در مورد فصل 7 به طور کلی بگوییم این است که، بیش از هر زمان دیگری، فقط کلارک نیست که باید انتخاب های غیرممکن را انجام دهد. هر شخصیتی در موقعیتی قرار می‌گیرد که باید یک قضاوت فوری درباره بقا انجام دهد که ارزش‌هایش را مورد آزمایش قرار می‌دهد. برخی از انتخاب های آنها ممکن است شما را شگفت زده کند.

«The 100» همیشه به مناطق خاکستری اخلاقی و وظیفه به ظاهر غیرممکن ساختن یک جامعه صلح آمیز توجه داشته است. آیا قهرمانان ما پناهنده بوده اند یا مستعمره؟ آیا می‌توان از واژه «قهرمان» در دنیای بی‌نقص، با مایی یا دشمن مایی، استفاده کرد؟ چه کسی آن داستان ها را بازگو می کند و چگونه داستان های گذشته واقعیت های آینده آنها را شکل می دهد؟

این که «The 100»چگونه به پایان می رسد نزدیک ترین راه به پاسخ دادن به این سؤالات وجودی است و مضامین موجود در نمایش را تثبیت می کند.

سریال «The 100» در صد قسمت از سال 2014 تا 2020 در هفت فصل پخش شد که توزیع کننده آن برادران وارنر بودند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا