نقد و بررسی «Last Christmas»
امیلیا کلارک در نقش کیت، زن جوانی که در لندن زندگی می کند و در تمام طول سال در مغازه کریسمس با لباس کریسمس کار می کند، بازی می کند. رئیس او سانتا (میشل یوه) نام دارد، صاحبی که عادت دارد برخی از اقلام غیر معمول را در فروشگاه خود ذخیره کند. در حالی که کیت در آنجا کار میکرد، تلاش میکرد تا حرفهای را با خوانندگی در تولیدات شروع کند، تقریباً برای هر قسمتی که در دسترس است تست میدهد و هرگز نظر مثبتی دریافت نمیکند.
کیت در میانه دوران بدی از زندگی خود قرار دارد. حرفهاش به جایی نمیرسد، او جایی برای زندگی ندارد و روی مهربانی دوستانش حساب میکند تا او را نگه دارند. شانس او بد می شود زیرا مدت زیادی طول نمی کشد تا کاری انجام دهد که منجر به اخراج او شود.
زندگی عاشقانه او نیز با ارتباط های مکرر که منجر به چیزی جدی تر نمی شود، رو به پایان است. رابطه او با خواهرش رابطه خوبی نیست و رابطه با مادرش بدتر است.
مادر کیت (اما تامپسون که داستان را نیز نوشته و تهیه کننده فیلم است) او را با نام خاص خود کاترینا صدا می کند و بی وقفه نگران او است. بسیاری از این به دلیل بیماری کیت در سال گذشته است که ما جزئیات بیشتری در مورد آن دریافت نمی کنیم. وقتی همه دوستانش او را بیرون می کنند، کیت چاره ای جز بازگشت به خانه مادرش برای زندگی ندارد.
سپس یک روز اتفاقی می افتد. او مرد جوان جذابی را بیرون مغازه می بیند که به آسمان نگاه می کند. او بیرون می رود تا ببیند به چه چیزی نگاه می کند، مرد به پرنده ای اشاره می کند که ادعا می کند دیدن این پرنده در شهر غیرعادی است.
آنها کمی صحبت می کنند و کیت را متقاعد می کند که بعداً با او راه برود. با انجام این کار، کوچه کوچکی را به او نشان میدهد، تاریخچه آن را به او میدهد و نشان میدهد که در حیاط باغ کوچکی با نیمکتهایی که مردم میتوانند روی آن بنشینند، ختم میشود.
کیت شیفته مردی می شود که می فهمد تام (هنری گلدینگ) نام دارد. او می گوید که شب ها دیر کار می کند، اما قبل از رفتن به سر کار، آنها همچنان با هم وقت می گذرانند. جایی که او می گوید کار می کند، یک ماموریت برای افراد بی خانمان است. وقتی تام یک شب خودش را نشان نمیدهد، کیت به دنبال او میرود تا فقط برای کمک به او استخدام شود.
رابطه بین تام و کیت با پیشرفت فیلم شکل می گیرد. وقتی با هم وقت می گذرانند، همه چیز برای کیت تغییر می کند. او شادتر می شود، کمتر خودخواه می شود و شروع به کمک به افراد دیگر، به ویژه در پناهگاه بی خانمان ها می کند.
اما آیا این شادی ادامه خواهد داشت؟ آیا تام برای همیشه در کنار او خواهد بود؟ آیا اتفاقی خواهد افتاد که همه چیز را تغییر دهد؟
غافلگیری تنها چیزی نیست که باعث می شود این فیلم را توصیه کنیم. علیرغم زندگی ای که کیت در اولین ملاقات با تام می گذراند، حس روشن و تازه ای دارد. فیلم بر خلاف اکثر فیلمهای امروزی برای ارائه داستانی از دو نفر عاشق بر بدنهای برهنه یا کلمات چهار حرفی متکی نیست.
در عوض، به کمدیهای عاشقانه اسکروبال گذشته برمیگردد که بر نوشتههای شوخآمیز، اجراهای عالی و داستانی که قلب را تسخیر میکند، تکیه دارد.
کلارک بیشتر به خاطر نقشش در GAME OF THRONS شناخته می شود، اما نشان می دهد که پتانسیل زیادی برای عبور از قلمرو ساندرا بولاک دارد، یک نقش اول عاشقانه که می تواند شما را نیز بخنداند.
گلدینگ غافلگیرکننده است، زیرا تنها در شش فیلم تا به حال حضور داشته است، اولین فیلم او CRAZY RICH ASIANS بود که در آن کار شگفت انگیزی نیز انجام داد. تامپسون اینجا خنده دار است به عنوان یک مهاجر که از همه چیز می ترسد و نگران فرزندانش است.
فیلم Last Christmas (به فارسی : کریسمس گذشته/ پیشین) در سال 2019 توسط اما تامپسون (که نقش مهمی در فیلم نیز ایفا می کند) و گرگ وایز با اقتباس از فیلمنامه به کمک برایونی کیمگز، فیلم کمی پرزدار به نظر می رسد، بیش از حد تزئین شده، تا زمانی که پیام ها شروع به فرو رفتن می کنند. و در پایان فیلم به لطف بازیگری و کارگردانی خوب در حال ارتقا است. موسیقی جورج مایکل نیز نقش اصلی را ایفا می کند.
یک تلنگر به طرز شگفتآوری هوشمندانه، خندهدار و جذاب – Last Christmas لحظات صمیمانهاش را با تمام روشهای درست به نمایش میگذارد، حتی با ارائه چند لحظه خندهدار کوچک در سراسر آن است.
امیلیا کلارک و هنری گلدینگ با فاصله زیادی از افراد برجسته در این فیلم هستند که شیمی واقعاً عالی و بازی های تند و تیز را در فیلم ارائه می دهند. بازی تنها یکی از شگفتیهای بسیاری در فیلم است، زیرا اغلب با نوشتن و پیشبرد داستان به جلو هوشمندانه عمل میکند.
فیلم کمی با تدوین مشکل دارد، اما چیزی نیست که فیلم را در کل خراب کند. همچنین گاهی اوقات کمی بداخلاق و فرمولوار است، و در فیلمهایی با ماهیت مشابه نمایشهای معمولی را ارائه میدهد که احساس میکنند در جای خود نیستند، و اگر نه، فقط برنامهریزی واضحی دارند.
با این حال، فیلم می تواند خود را از این اظهارات برگرداند و به چیزی واقعاً خاص و به هر حال دلگرم کننده تبدیل شود. این فیلم کاملاً لذت بخش است، گاهی اوقات به طرز شگفت انگیزی الهام بخش است و پر از موسیقی متن فوق العاده ای از آهنگ های افسانه ای جورج مایکل است.
ممکن است این فیلم کلیشه ای به نظر برسد، اما فیلم بسیار فراتر از آن چیزی است که تریلرها نشان می دهند. همچنین یک ادای احترام به خواننده فقید جورج مایکل، بخش خوبی از آهنگ های او در حال پخش است.
پسزمینه لندن در کریسمس است و در میان چراغهای کریسمس و خیابانهای مملو از خریداران قبل از کووید، آهنگهای جورج مایکل، خدمات کلیسای ارتدکس شرقی را دریافت میکنیم. صف انتظار بی خانمان در سرما وجود دارد و یک فروشگاه برتر هدیه کریسمس که در آن کیت با لباس مخصوص کار می کند.
«Last Christmas» یک فیلم خنده دار، دل انگیز و در نهایت عمیق است. این به عنوان یک کمدی رمانتیک به بازار عرضه می شود اما بیشتر یک درام است. خطوط خندهداری در سرتاسر وجود دارد، اما «Last Christmas» به مسائل سختی میپردازد و در پایان پیام زیبایی ارسال میکند.