فیلم

نقد و بررسی «پلتفرم»_ نمایشی از انسان ها در بدترین حالت آن ها

«پلتفرم» بشر را در بدترین حالت خود به نمایش می گذارد و نشان می دهد زمانی که شما در اوج هستید، و با پایین آمدن نظم اجتماعی، اوضاع بدتر و بدتر می شود و پایین می روید، همراه با افرادی که کمی بالاتر از شما قرار دارند و بهتر عمل می کنند، چه رفتاری از خود نشان می دهید.

از نظر اجتماعی و ایدئولوژیکی، این یک پیروزی بزرگ است، واقعاً شما را به فکر وا می دارد، به ویژه در این روزها که چنین تأثیر وحشتناکی در سراسر جهان داشته است.

پلتفرم انعکاسی از طبیعت انسان در یک جامعه فردگرایانه در حال تغییر است. این یک داستان تفکر برانگیز است که مملو از غم، خشونت و طمع است. یک فیلم عالی که همه باید ببینند.

برخی سرمایه داری را سرزنش می کنند که نظام تغییر یافته به سوسیالیسم را به رسمیت نمی شناسد که نشان دهنده مغالطه هر دو سیستم با انسان ها در شرایط پلتفرم است.

گالدر گاتلو-اوروتیا کارگردان فیلم گفت: “ممکن است از ابتدا انتقاداتی از سرمایه داری وجود داشته باشد، اما ما نشان می دهیم که به محض اینکه گورنگ (قهرمان داستان) و بهارات(هم اتاقی گورنگ) سوسیالیسم را برای متقاعد کردن سایر زندانیان به اشتراک گذاشتن غذای خود امتحان کنند، در نهایت نیمی از مردم را می کشند.”

خلاصه داستان:

“گورنگ به عنوان یک زندانی در حفره بیدار می شود که گویی یک زندان عمودی با دو زندانی در هر طبقه است. غذای زندانیان توسط سکویی که از طبقه بالا به پایین حرکت می کند، تامین می شود. بنابراین، بقای افراد در سطوح پایین به این بستگی دارد که افراد بالاتر از آنها چقدر می خورند. این ایده آل نیست و منجر به مرگ زندانیان سطوح پایین تر از گرسنگی، کشتن و خوردن یکدیگر یا خودکشی می شود. گورنگ تصمیم می گیرد همه چیز را برای بهتر شدن تغییر دهد.”

سکو فقط می تواند بالا یا پایین برود و قوانینی برای جلوگیری از احتکار دارد. قواعد پرخوری یا سوء استفاده فقط توسط خود مردم قابل پیشگیری است. مردم با زیاده روی یا خودداری از پرخوری، یک سیستم ظالم یا مهربان ایجاد می کنند.

این پلت فرم بازتابی از چگونگی وابستگی انسان ها و طبیعت آنها به محیط خود است. همچنین انسجام و انزوای محدود مردم را نشان می دهد و از گفتمان واقعی جلوگیری می کند. این جدایی برای کسانی که پایین تر هستند بی تفاوتی ایجاد می کند.

علاوه بر این دارای چندین لایه است که نشان می دهد افرادی که دارای امتیازات بیشتری هستند چگونه از سیستم استفاده می کنند. همچنین منعکس کننده ذهنیت خوب یا بد است. علاوه بر نمایش چگونگی تغییر برخی افراد با توجه به موقعیت خود در جامعه است.

این فیلم یک زخم خام و باز است که شکل‌پذیری و تاریکی انسان و طبیعت انسان را به شما نشان می‌دهد. مردم برای زنده ماندن از گرسنگی ناگزیر به رفتارهای غیر انسانی متوسل می شوند همان هایی که در زمان رفاه، مهربان، اجتماعی و دلسوز خواهند بود.

سوال این است که ما چی هستیم؟ آیا ما موجوداتی هستیم که خود را با شرایط مختلف وفق می‌دهیم و اغلب خوب و بد هستیم و میزان شرارت بسته به موقعیت و سیستم اعتقادی ما افزایش یا کاهش می‌یابد. ما نیز افرادی هستیم که همه می‌توانیم با اتحاد و فداکاری به عنوان یک گروه سود ببریم.

گورنگ (قهرمان داستان) یک ایده آلیست است. او محصور دن کیشوت یک ایده آلیست که تلاش می کند جوانمردی را بازگرداند، است. گورنگ درست مثل دن کیشوت هرگز یاد نمی‌گیرد که رفتارش بیشتر از اینکه خوب باشد ضرر داشته است و هیچ چیزی را اصلاح نکرده است.

او نماینده دلسوزی است که می‌داند مردم می‌توانند با داشتن یک مأموریت منحصر به فرد همبستگی، وضعیت بد را بهتر کنند. در حالی که این واقعیت که ناامیدی، گرسنگی و نیاز به زنده ماندن بر عقلانیت غلبه می کند را نادیده می گیرد. همچنین عدم شناخت او فاقد آگاهی برای درک عمق فسق و رفع آن است.

تریماگاسی (پیرمرد) یاد گرفته است که چگونه در سیستم زنده بماند، اما از آن سوء استفاده نمی کند و سعی نمی کند آن را تغییر دهد. او منعکس کننده یک فرد معمولی است که می داند سیستم معیوب است اما تشخیص می دهد که ما در موقعیتی نیستیم که آن را برطرف کنیم.

پلتفرم2

Miharu ( نقش زن پلت فرم) نماینده کسانی است که از سیستم سوء استفاده می کنند. او همیشه از بالا می آید، او افراد را می کشد و می جنگد تا به کودک در پایین سکو غذا بدهد (اگر آن کودک وجود داشته باشد).

پلتفرم با نگه داشتن این زن در سطح بالا به بربریت و وحشیگری او پاداش می دهد. در نهایت علیرغم یادگیری و بهره برداری از سیستم، او همچنان درگیر آن می شود. او ممکن است نماینده فعالان اجتماعی یا افرادی باشد که سعی می کنند با وجود نقص های خود به آسیب پذیرترین افراد کمک کنند.

گمان میشود که او مظهر جستجوی امید در یک محیط ناراحت کننده است.

Imoguiri (کارگر سابق مدیریت) نماینده شخصی است که می داند سیستم وجود دارد اما از ظلم و وسعت زوال آگاه نیست. او فکر می کرد پلتفرم فقط 200 طبقه است و برای همه غذا کافی است.

او همه شهروندان را در بر می گیرد که راه حل هایی را بدون درک کافی از مسئله ایجاد می کنند. وقتی متوجه می‌شود روایتی که معتقد بود نادرست است، ناتوان از مدیریت واقعیت تباه شده، دست و پا می‌زند. او بود که ایده همبستگی را بدون توجه به پیچیدگی محیط به گورنگ داد. ایده ای که از نظر تئوری عالی به نظر می رسید.

غذاهای آماده شده غذای مورد علاقه همه است. در تئوری، اگر همه فقط غذای مورد علاقه خود را بخورند، همه چیزی برای خوردن خواهند داشت. واقعیت این است که سهم کافی نیست و کسانی که گرسنه هستند، بیشتر می خواهند.

کسانی که در موقعیتی هستند که غذای بیشتر بگیرند، این کار را خواهند کرد زیرا می توانند. افرادی که در پایین دست از گرسنگی می میرند، نسبت به کسانی که در درجه اول این سیستم قرار دارند، عصبانی هستند و حسادت می کنند.

اما میبینیم هنگامی که گرسنگان در جایگاه بالاتر قرار می گیرند، آنها نیز به همین ترتیب بدون هیچ پشیمانی عمل می کنند .

این یک نمایش عالی برای کسانی است که خواهان برابری برای همه هستند وقتی چیزی ندارند و سپس همه آن را می خواهند وقتی همه چیز دارند.

ایموگیری نام او برگرفته از رامسس دوم فرعونی است که بیشتر به خاطر ایجاد اولین معاهده صلح شناخته شده است. او یک رهبر و مبارز بزرگ بود. این نشان دهنده مرگ صلح و آغاز آشفتگی است.

او یک محیط بان گیاهخوار است، سگ او نشان می دهد که دوست حیوانات است و از شما محافظت می کند. با صدایی ملایم سعی می کند دیگران را متقاعد کند که غذایی را که می خورند جیره بندی کنند، اما کسی به حرف او گوش نمی دهد، او وارد چاله می شود زیرا جاه طلبی او این است که بخواهد سیستم را تغییر دهد.

بهارات (همسفر سکویی گورنگ) مانند سانچو پانزا دن کیشوت است. او مشکل را می بیند و حاضر است برای رفع آنها به گورنگ بپیوندد. او نیز مانند سانچو سعی می کند به گورنگ کمک کند تا خیال برابری خود را برآورده کند و در نهایت در کنار او شکست بخورد.

او نماینده کسانی است که به امید شرایط بهتر به هدفی می پیوندند که به آن اعتقاد دارند. او و گورنگ از ابزارهای مستبد و خشونت آمیز برای ایجاد برابری استفاده می کنند که هیچ کس را متقاعد به تغییر نمی کند.

بهارات فردی سخت‌کوش و رانده است که مصمم است تا تمام مسیر را طی کند. او همه ابزارها را دارد اما، مهم نیست که چقدر تلاش می کند، از آنجایی که او از پایین شروع کرده است، فقط می تواند تا یک نقطه بالا برود.

افراد بالای سر او جلوی پیشرفت او را می گیرند. این تجربه ای است که بسیاری از افراد با استعداد و رانده در دنیای واقعی که از یک مکان پایین شروع کرده اند، می توانند با آن همدردی کنند.

دخترک پلتفرم معانی دوگانه دارد، او حالت معصوم و ضعیف نظام است، او هم نوعی امید است. او نماینده گروهی است که بدون کمک نمی توانند زنده بمانند. این می تواند شامل کودکان خردسال، معلولان، بیماران یا سالمندان باشد.

کمک به این گروه نوع دوستانه است، در حالی که می تواند برای کمک کننده (حداقل در پلت فرم) خطرناک باشد. اگر او وجود داشته باشد، پس او در پایین می ماند زیرا فقط آدمخوارها به اوج می روند.

به عنوان یک توهم (امید)، او در پایین می ماند زیرا امید به سختی در سیستمی مانند سیستم موجود در سکوی پلتفرم وجود دارد.

گورنگ هرگز به ته سکو نمی رسد، کارگردان تایید می کند، پایین وجود ندارد. آنچه می بینیم بازتابی از آنچه او احساس می کند باید انجام دهد است. ممکن است نمایشی از جهنم باشد. ممکن است هیچ کفی وجود نداشته باشد و این یک جهنم بی انتها است.

در سطح صفر، آشپزها از آنچه در حال وقوع است بی اطلاع هستند و در عین حال با دقت غذاهای خوشمزه درست می کنند. آنها نماینده افرادی هستند که قدرت بیشتری دارند، افرادی خارج از سیستم که می توانند تغییر را ایجاد کنند، اما کاملاً از آنچه در حال وقوع است بی خبرند، زیرا از آسیب های جامعه بسیار دور هستند.

آنها تمام تلاش خود را می کنند تا اطمینان حاصل کنند که مردم غذای خود را دریافت می کنند بدون اینکه بدانند، غذا کافی نیست و در نهایت هرچه پایین تر به ورطه فرود آیند همه چیز پایمال می شود.

آیا این افراد زنبورهای کارگر در دولت هستند؟  سلبریتی ها محتوا می سازند؟ ما فقط می توانیم حدس بزنیم. تنها یقین این است که آنها از رنج دور هستند.

وقتی غذایی بدون خورده شدن به بالا برگشت، سرآشپز بقیه را مورد سرزنش قرار می‌دهد، زیرا معتقد است این به خاطر موی در غذا است. اثباتی که آنها پیام پشت غذا را که نخورده برگردانده شده است درک نمی کنند.

این یک مثال کامل از این است که چگونه افراد بیرونی برداشتی بسیار دور از افرادی دارند که تحت تأثیر شرایط نامطلوب قرار گرفته اند. در حالی که نمونه ای از عدم ارتباط بین افرادی که می توانند کمک کنند و افرادی که به کمک نیاز دارند را نشان می دهد.

این سیستم توسط گروهی ناشناخته از افراد بدون چهره یا نام ایجاد شده است. آنها می دانند چه خبر است زیرا مردم را به حرکت در می آورند. انگیزه های آنها مشخص نیست. آنها نادیده گرفته می شوند زیرا داستان درباره افراد یک سیستم است و نه خود سیستم.

این فیلم به طرز درخشانی شرارت انسان ها را برای بقا، خودخواهی، طمع و یا رفاه نشان می دهد.

آیا شما سیستم را تغییر می دهید یا مردم را تغییر می دهید؟ اگر نظام نمی تواند تغییر کند، پس چگونه مردم را برای ایجاد انصاف و رفاه بدون توسل به خشونت تغییر می دهید؟ این پلتفرم بسته به دیدگاه شما می تواند منصفانه یا ناعادلانه در نظر گرفته شود.

 در یک سیستم فردگرا، با منابع محدود، و جایی که هیچ کس به دیگری تکیه نمی کند، آنها انگیزه ای برای از خودگذشتگی ندارند.

هر روز آشپزها غذای کم اما به اندازه کافی عرضه می کنند تا همه افراد در چاله بتوانند زنده بمانند. مشکل این است که مردم چگونه غذا را تقسیم می کنند. سرزنش یک رهبر یا یک سیستم (سرمایه دار، کمونیست و غیره) آسان است، اما در واقع این نگرش هر فرد است که اهمیت دارد.

چاله عمیق تر از آن چیزی است که قهرمان داستان تصور می کرد. (فقر بدتر از آن است که ما تصور می کنیم)

این فیلمی است در مورد اینکه چگونه هر کسی که در راس است از افراد پایین تر سوء استفاده می کند و چگونه این پویایی می تواند در هر زمان تغییر کند. و در حالی که منطق به ما می گوید که باید رفتار خود را تنظیم کنیم تا اوضاع در طول زمان بهتر شود.. واقعاً این کار را نمی کنیم.

ما فقط سوء استفاده را تکرار می کنیم و آن را بارها و بارها پس می فرستیم و هرگز درس خود را یاد نمی گیریم. این یک تفسیر تحت اللفظی افراطی از رفتار ما به عنوان یک جامعه است و با فسق، خون و خشونت ارائه می شود.

این فیلم نشان می‌دهد که ما واقعاً به عنوان یک مردم و جامعه چقدر زشت هستیم، و نه به روشی ظریف بلکه بسیار وحشیانه و اغلب خشن آن را ارائه می کند.

بازیگران افسانه ای هستند و پیام به نوعی خارج از این دنیاست. البته، لحن اجتماعی و معنوی عمیق تری وجود دارد، و به این ترتیب فیلم ترسناک واقعی نیست – فقط انسانیت را در شکل توسعه یافته فعلی اش نشان می دهد.

طرح به زیبایی ساخته شده است و شما را تا حدی شگفت زده می کند. در نهایت، فیلمی که در مورد جلوه های ویژه نیست، بلکه تماماً در مورد توسعه داستان است.

به طور کلی، تسهیلات نشان دهنده جامعه است. سطوح نشان دهنده طبقات و سلسله مراتب جامعه است. گورنگ، قهرمان داستان، نماینده یک جنبش مقاومت است که آماده است از تهدید و خشونت استفاده کند تا اطمینان حاصل کند که غذای کافی برای همه وجود دارد.

این فیلم اشاره می کند که در واقع غذای کافی برای همه در همه طبقات وجود دارد زیرا سیستم غذای درخواستی هر زندانی را روی میز می گذارد. این امر زمانی مشهود است که قهرمان داستان توسط یک مقام اداری در مورد غذای مورد علاقه اش (حلزون ها) مصاحبه می شود و در زمانی که او در زندان است سرو می شود.

 تمام کاری که زندانیان باید انجام می‌دادند این بود که غذای درخواستی خود را می‌گرفتند و غذای دیگران را نمی‌خوردند، بنابراین غذا به طور مساوی تا طبقه شماره 333 تقسیم می‌شد.

با این حال، زندانیان از طبقات بالا با حرص بیشتر از غذای مورد علاقه خود می خوردند و کمتر برای افراد طبقه پایین باقی می ماند. بنابراین پیام اصلی فیلم این است که مردم بسیار حریص هستند و حاضرند بیش از آنچه نیاز دارند برداشت کنند و همیشه این نیست که سیستم معیوب باشد.

پایان فیلم کاملا مبهم است، اما معنایی دارد. در پایان نمی بینیم که چه اتفاقی برای قهرمان داستان می افتد، اما اشاره می شود که قهرمان احتمالاً می میرد.

توجه کنید که او به شدت مجروح شده بود و به سختی با دختر روی سکو می‌رفت، وقتی به پایین رسیدند، ناگهان پیاده می‌شود و با دیدن روح تریماگاسی به طور عادی راه می‌رود.

دختر در پایان فیلم به طبقه بالا منتقل می شود. قهرمان داستان سعی می کند با انتقال دختر به بالای صفحه، پیامی را به مدیریت ارسال کند. شاید این پیام برای نشان دادن این باشد که با وجود این که بیشتر مردم حریص هستند، افرادی نیز هستند که برای نجات دیگران حاضرند خیرخواهی و سخاوت نشان دهند.

آنچه ما می دانیم این است که بچه وجود داشته باشد یا نباشد، ما هرگز او را ندیدیم، ما انعکاس او را از طریق گورنگ که قبلاً مرده بود دیدیم.

«پلتفرم» فیلمی اسپانیایی به کارگردانی گالدر گاتلو-اوروتیا است که در سال 2019 پخش شد و مورد استقبال مردم و منتقدین قرار گرفت.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا