نقد و بررسی «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید»
فیلم با صحنه ای از سال 1996 در یک پرورشگاه یا جایی از این قبیل شروع می شود. دختری به نام فرانسیس باریسون از آنجا حذف شد زیرا قدرت های او بسیار خطرناک شده بود. بهطور خلاصه متوجه میشویم که او قدرتهایی شبیه به Banshee دارد، زیرا فریاد او به اندازهای بلند است که باعث آسیب شود. اخراج اجباری او از موسسه، دوستش، کلتوس کسادی را دیوانه کرد.
به سرعت به آینده می رویم جایی که کلتوس به یک قاتل پرکار تبدیل شده است و در زندان به انتظار اعدام است. قبل از تاریخ اعدام، کلتوس می خواست فرانسیس (نائومی هریس) که در سلولی که مخصوص او و قدرت هایش ساخته شده بود، پیامی دریافت کند.
ادی براک که اکنون کاملا به همزیستی با ونوم عادت کرده است می خواهد با مصاحبه با کلتوس جان دوباره ای به حرفه روزنامه نگاری خود ببخشد.
کلتوس به ادی قول داد که اگر یک پیام ساده را در صفحه اول مقاله خود چاپ کند، داستان کاملی را ارائه کند. ادی موافقت کرد زیرا یک داستان کامل از یک قاتل سریالی بدنام کارآفرین است.
وقتی ادی با کلتوس ملاقات کرد، ونوم توانست چند سرنخ بصری جمع آوری کند تا به ادی کمک کند تا همه قربانیان دفن شده کلتوس را بدون هیچ کلمه ای از کلتوس پیدا کند. این امر ادی را به سمت ستاره شدن روزنامه سوق داد و سرنوشت کلتوس را رقم زد. در این راه بسیار ابتدایی، ادی دشمن کلتوس شد.
کلتوس می خواست برای آخرین بار قبل از اعدام ادی را ببیند تا با او به خاطر کشف اسرار او صحبت کند. او با تمسخر ونوم را تحریک کرد و او به کلتوس حمله کرد. سپس کلتوس دست ادی را گرفت و آنقدر او را گاز گرفت تا خون بگیرد. آن خون، که اکنون روی لبان کلتوس است، به اندازه کافی ماده بیگانه در خود داشت تا عنصر کلیدی برای اتفاق بعدی باشد.
هنگامی که کلتوس پر از کوکتل تزریق کشنده شد، با ذره کوچک بیگانه او مخلوط شد و کارنیج را ایجاد کرد. یک همزیست بیگانه که حتی قدرتمندتر از ونوم است. سپس کارنیج از زندان سن کوئنتین خارج شد و ما اکنون یک نبرد CGI بین دو بیگانه داریم.
همه چیز درباره داستان عجولانه، تکراری و بدون الهام است. هیچ لحظه صمیمی وجود ندارد، زیرا فیلمنامه فاقد محتوایی است که ارزش تأمل در مورد آن را داشته باشد. طنز در بعضی مواقع مشکلی ندارد، تام هاردی آنقدر استعداد دارد که با خودش شیمی داشته باشد، و تلاش برای CGI انجام شد (اگرچه بیش از حد از آن استفاده شد).
بدون شک، برخی از طرفداران به یک مبارزه متوسط بین دو شخصیت خوب و بد راضی می شوند، اما صادقانه به عنوان یک فیلم، Venom: Let There Be Carnage یک انبوه پر سر و صدا از هیچ است.
حتی مبارزات CGI نیز بیهوده به نظر می رسد، زیرا دو حباب با ضربه زدن و پرتاب یکدیگر با یکدیگر می جنگند. ونوم تمام نقاط ضعف یک همزیست را می شناسد و کاری با آن انجام نمی دهد.
همچنین از نظر داستان، اکشن و دیالوگ بسیار درهم و برهم است. اکشن و موسیقی به خوبی قسمت اول نیست.
البته تام هاردی در نقش ادی همان نگرش عصبی و بازنده ای را دارد که در اول بیان کرد، آن فضای ناخوشایندی که او به خوبی انجام می دهد تا به عنوان قطب نما اخلاقی برای هدایت ونوم همیشه تهاجمی در سراسر جهان عمل کند.
به عنوان ونوم، او خندهدار است، همچنان مانند یک کودک نوپا رفتار میکند که نمیتواند جواب نه را بدهد و میخواهد برای بقای خود هر چیزی را که میتواند بخورد.
هارلسون هنوز هم به عنوان قاتل سریالی دیوانه کلتوس کار خود را به خوبی انجام می دهد، به خصوص آن اشتیاق وهم آلود و ناراحت کننده ای که به نظر می رسد با نقش های تیره ترش دارد. اگرچه دیوانهترین قاتل زنجیرهای نیست، اما به اندازه کافی برای مسیری که او را انتخاب کردهاند خوب کار میکند.
اما حضور برخی از بازیگران واقعا معنایی نداشت. میشل ویلیامز با داشتن قدرت صرفا برای این که یک زن وجود داشته باشد است و پلیسی که مانند بسیاری از فیلم ها حضورش کمکی به داستان نمی کند.
بهترین قسمت فیلم کمدی و خنده دار بودن آن است. مانند قسمت قبل، رابطه پویا بین ونوم و ادی محکم است، دو نفری که علیرغم اینکه صداهای مشابهی دارند، خیلی خوب بازی می کنند. شخصیت تهاجمی که در اطراف شخصیت فرومایه نقش آفرینی می کند، بسیار خوب پیش می رود، و رفتارها و تمسخرهای ونوم یک ابزار کمدی فوق العاده است.
سپس، آنها شروع به استفاده از مونولوگ درونی حتی بهتر با ونوم میکنند، و نشان میدهند که ذهنیت مبارزاتی ادی را از پاسخ دادن به حالت عادی منحرف میکند، به خصوص زمانی که ونوم آنقدر فشار میآورد که باعث طغیان ادی شود.
فیلم دوم ونوم هنوز به شدت کمدی است و به نظر می رسد از پذیرش اکشنی که یک داستان تاریک واقعاً می تواند اجرا کند، می ترسد.
«ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» در سال 2021 منتشر شد و باوجود نقد های ضد و نقیض فروش خوبی در گیشه داشت.