سریال

نقد و بررسی مینی سریال «Black Bird»_ درامی وحشتناک در زندان که حقایق فراگیر درباره زن ستیزی را بررسی می کند

«Black Bird» با یک نمایش فشرده شش قسمتی در Apple TV Plus، خود را به عنوان یکی از جذاب ترین درام های جنایی واقعی سال تثبیت می کند. وقتی سال 2022 مملو از نمایش های مربوط به این ژانر است. «Black Bird» خود را با خطی نوک تیز و آزاردهنده متمایز می کند.

تارون اجرتون و پل والتر هاوزر نقش موش و گربه را در اقتباسی از جنایت واقعی به قلم دنیس لیهان بازی می‌کنند .
مانند بسیاری از نوشته های دنیس لیهان ، «Black Bird»به معنای پرنده سیاه، یک قطعه داستان سرایی مخفیانه است .

اکنون چندین دهه است که این رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویس مشاهدات زیرکانه جامعه‌شناختی را با ژانرهای محبوب آمیخته کرده است. سریال Kenzie/Gennaro او با «Gone Baby Gone» با معضلات مشابهی که ریشه در اخلاق، مسئولیت، و خیر عمومی دارد، انباشته شده است.

«Black Bird»، اولین سریال او به عنوان مجری و توسعه دهنده، از همان ابتدا به اجزای مکمل آن اشاره دارد. همه ما شنیده‌ایم که پروانه‌ای در آفریقا بال می‌زند و ماه‌ها بعد، طوفانی در میامی رخ داد.این بدان معنی است که چیزهایی که فکر نمی کنید به هم مرتبط هستند، در واقع کاملا مرتبط هستند.

داستان شاید درمورد جیمی کین است، با بازی تارون اجرتون ، و در حالی شروع می شود که یک دختر نوجوان در حال رکاب زدن در جاده‌ای شنی آرام که توسط مزارع ذرت احاطه شده است، صدایی را ارائه می‌دهد. جیمی می گوید: «من هرگز این دختر را نمی شناختم. هرگز او را ملاقات نکردم.”

برای تشخیص سرنوشت شوم این نوجوان، کارآگاه لازم نیست. تراژدی دختر مرده به طور یکسان در درام‌های جنایی خوب و بد نفوذ می‌کند، و بسیاری از این ژانرها برای هر پایان تراژیک و اغلب وحشیانه به عنوان نقطه شروع داستان از یک مرد استفاده می‌کنند.

و «Black Bird» داستان جیمی است. بعد از اینکه دختر دوچرخه سوار محکوم به مرگ در جاده می پیچد، مجازات جیمی در مرکز صفحه قرار می گیرد.

جیمی برای قاچاق کوکائین و نگهداری اسلحه گرم غیرقانونی به ده سال حبس محکوم می شود. ما میبینیم که پوزخند خنده‌دار روی صورتش هنگام دستگیری که به محض قرار گرفتن در پشت میله‌ها ناپدید می‌شود، انگار که تا خود میله های زندان هنوز باور به آزادی دارد.

ماه ها بعد یک پرونده باز می شود که شاید جیمی بتواند در حل آن کمک کند. یک قاتل زنجیره‌ای قرار است در دادگاه تجدید نظر آزاد شود. اگر جیمی بتواند شواهد جدیدی علیه او استخراج کند، در عوض می‌تواند از زندان بیرون بیاید. او فقط باید از زندان حداقل امنیتی خود به یک زندان حداکثر امنیتی با مجرمان خطرناک نقل مکان کند.

اینکه این یک داستان واقعی است که در سال 2010 رخ داده است، به بسیاری از صحنه‌های دیالوگ، جایی که جیمی و لری هال (پل والتر هاوزر) نظرات، تاریخچه‌های خانوادگی و صحبت‌های فراوان در رختکن را با هم به اشتراک می‌گذارند، پاپ بیشتری می‌افزاید.

ابتدا با لری هال (پل والتر هاوزر) به عنوان یک آدمک محلی بی ضرر، بسیار کند و احمق که تهدیدی برای هر کسی نیست،آشنا می شویم و بعد می فهمیم که به عنوان یک قاتل پیچ خورده که دریایی از خشم را در پشت آتش سوزی های دوران جنگ داخلی خود پنهان کرده معرفی می شود .

 

پرند

اما «Black Bird» صرفاً به عنوان یک راز یا حتی یک داستان رستگاری ساخته نشده است. جیمی ممکن است قهرمان باشد، اما او همچنان به دلیل جنایات خود در قلاب است و به نظر نمی رسد که با پیدا کردن قاتل دختران جوان به آرامش برسد.

«Black Bird»از قاتل سریالی مشکوک خود به عنوان آینه ای برای جیمی استفاده می کند، چیزی که با هر مکالمه ای که می گذرد واضح تر و ناراحت کننده تر می شود.

در طول نمایش، و بدون توجیه بدنام بودن جیمی، «Black Bird» نیز به طرز عاقلانه ای شخصیت او را انسانی می کند، زیرا بیشتر با لری در تعامل است. صحنه‌های آن‌ها یادآور شکارچی ذهن پیروز دیوید فینچر است و تبادل نظر جیمی و لری به اندازه بازجویی‌های هولدن و بیل از قاتلان زنجیره‌ای نیرو‌بخش و روشن‌کننده است.

این دو مرد ممکن است بیشتر از آنچه که جنایات آنها نشان می دهد یا جیمی می خواهد شبیه یکدیگر باشند. اما در پایان، واضح است که چنین شباهت هایی به افراد محبوس در سلول های زندان محدود نمی شود.

در «Black Bird»در طول شش اپیزود یک ساعته با سرعت زیادی درمورد انحرافات گفته می‌شود و لری را از بیرون نیز مطالعه می‌کند.

ری لیوتا ، که نقش پدر جیمی را دارد و در 67 سالگی و مریضی به سر میبرد به خوبی بازی خود را نشان می دهد.

 

بابای جیمی

پلیس بازنشسته در همان اوایل به پسرش می‌گوید که این زندگی آنطوری نبود که او برای او می‌خواست، اما به جای اینکه این احساس را در جهت انتقادی شدید قرار دهد – از اینکه پسر کوچکش فروشنده مواد مخدر می‌شود خجالت می‌کشد .

سپیده معافی (دوس) نقش مامور اف‌بی‌آی لورن مک‌کاولی را بازی می‌کند، یک تیپ شیک و جدی که به جیمی پیشنهاد جاسوسی لری را می دهد و جیمی قبول می کند که به او کمک می‌کند تا به لری نزدیک شود.

دوس با کلانتر محلی گرگ کینیر، برایان میلر، همکاری می کند و تلاش می کند تا شواهد بیشتری در مورد حملات ادعایی لری پیدا کند.

 

پلیس جیمی

ادامه تحقیقات آنها ریتمی آشنا ایجاد می کند که نمایش می تواند کمی بیش از حد مشتاق به آن تکیه کند، اما همچنان ژانر سنتی پلیسی تلویزیون را با نشان دادن محدودیت های سیستمی نظم و قانون واژگون می کند.

بخشی از دلیل انتخاب جیمی برای دریافت اطلاعات از لری، به دلیل توانایی او در برقراری ارتباط با هر کسی است. او حتی فکر می کند می تواند مک کاولی را برای چند ثانیه بسیار خنده دار جذب کند. اما کاولی بسیار جدی و باپرستیژتر از آن است که خام اهداف جیمی شود.

در زندان همانطور که رابطه جیمی و لری شکل می گیرد، استحکام می یابد و عمیق تر می شود، لری بیشتر و بیشتر رازهایش را برای جیمی فاش می کند، که بخشی از نقشه است – جیمی نیز باید در مورد تاریک ترین رازهایش صحبت کند تا لری اعتراف کند.

اما این بدان معنا نیست که نشستن و شنیدن آن آسان است، چه رسد به این که مثل بچه‌ها این گونه نظرات دلخراش را به اشتراک بگذارند.

تماشای جیمی در حال چرخش و تلاش برای صاف نگه داشتن چهره، باعث می شود درام تعریف شود. اما لحظات دیگری وجود دارد که شوخی آنها آسان و روان است. زمانی که جیمی مجبور نیست آنقدر تلاش کند و ناگهان بحث در جایی فرود می آید که جیمی انتظارش را ندارد.

تقریباً در نیمه راه «Black Bird»، اپیزودی که می توان آن را حقه استثمارگرانه دانست روایت خود را به یکی از قربانیان می‌دهد. دختر نوجوانی به نام جسیکا روچ (لینی استیبینگ) در مورد زندگی خود (بیشتر صدای او را می شنویم)، زمان ارزشمند خود در زمین، و لذتی که در محل جدید تجربه کرد صحبت می کند.

این تاکتیک نه تنها ما را از زندان دلخراش خارج می کند، بلکه نحوه عملکرد لری و تأثیر اعمال او را نیز روشن می کند و مهمتر از همه، منجر به پیشرفت در پرونده برایان میلر (گرگ کینیر) کارآگاه لورن و ایندیانا می شود.

جدول زمانی موازی سریال، از جمله مشاهده دوران کودکی جیمی و لری، هم باعث حواس پرتی نمی شود. «Black Bird» از این وسایل داستان سرایی به نفع خود استفاده می کند، و اجازه می دهد که تعلیق به اندازه کافی بجوشد و دوباره ما را بمکد.

روایت جسیکا می تواند اشک آور باشد در عوض هدف دوگانه حیاتی دیگری را دنبال می کند: روایت او منجر به شکست احتمالی پرونده می شود و انتخاب را در رویدادها مستقر می کند.

اما همچنین به عنوان یک تغییر ضروری در دیدگاه عمل می کند: خارج از زندان مردانه، خارج از سر زن ستیز لری، و خارج از ذهنیت بسیار پذیرنده جیمی.

این به بینندگان یادآوری می کند که زندگی لازم نیست فقط به این دلیل که استاندارد است یک طرفه باشد. این به سوال ساده‌ای برمی‌گردد که مک‌کاولی در همان اوایل از جیمی می‌پرسد و او برای پاسخ دادن به آن تلاش می‌کند: «تو در مورد زنان چه چیزی را دوست داری؟»

اگر جیمی بخواهد بیرون بیاید، باید کاری را انجام دهد که سیستم زندان اغلب در انجام آن ناکام است: اعتراف به خطاهای خود و اصلاح رفتارش.

با این حال، ابتدا باید بیشتر به سمت تاریکی متمایل شود که نمی‌دانست بخشی از وجود اوست. «Black Bird» از ما می خواهد که همین کار را انجام دهیم. شاید در آن صورت، ما نیز بتوانیم دنیای بهتری را ببینیم.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا