فیلم

نقد و بررسی «فارست گامپ»_بیایید دنیا را از چشم فارست گامپ ببینیم

میتوان به طور تضمینی گفت “فارست گامپ” یکی از بهترین فیلم های تمام دوران است. اجراها بسیار فراموش نشدنی هستند و هرگز از ذهن شما خارج نمی شوند. شخصیت‌ها، یعنی بازیگران به آنها تبدیل شدند و این چیزی بود که به مخاطبان رسید. خطوط بسیار به یاد ماندنی، تاثیرگذار و گاهی خنده دار هستند.

ما فارست گامپ (تام هنکس) را داریم که ضریب هوشی او درست زیر میانگین نمرات است. اما مادرش (سالی فیلد) معتقد است که پسرش مانند هر کس دیگر فرصتی در زندگی دارد و به فارست می فهماند که چیزی نمی‌تواند مانع او شود.

به عنوان یک پسر، او پاهایش را مانند پرانتز قرار می دهد، زیرا کمرش دارای مشکل است و واقعاً دوستان زیادی ندارد. وقتی برای اولین روز مدرسه اش سوار اتوبوس مدرسه می شود، هیچ کس به او اجازه نمی دهد کنار آنها بنشیند. این صحنه بسیار دلخراش است تا اینکه صدای فرشته کوچکی را می شنوید “اگر بخواهی می توانی اینجا بنشینی”.

جنی، بهترین دوست فارست، او بسیار بی گناه به نظر می رسد و شما او را دوست دارید. اما متوجه می شویم که یک جنبه بسیار ناگوار در زندگی او وجود دارد، او پدری دارد که همیشه او را اذیت می کند. فارست فقط فرض می کند که این عشق پدری است، زیرا او پدری ندارد که بتواند به او نشان دهد که این عشق اشتباه است.

فارست و جنی با هم هر روز از مدرسه می روند و یک روز وقتی بچه ها شروع به پرتاب سنگ به سمت فارست می کنند و او را احمق خطاب می کنند، جنی فقط به فارست می گوید: فرار کن، فارست! و او به طور معجزه آسایی موانع پاهایش را می شکند و مانند باد می دود.

فارست در طول مسیر با افراد جالبی آشنا می‌شود که حتی بهتر از مجموع سلبریتی‌هایی هستند آنها را ملاقات کرده است.

بابا دوست جنگ ویتنامش که آرزو دارد روزی یک قایق میگو داشته باشد و با لثه های بزرگ به دنیا آمد. او بسیار شگفت انگیز و جذاب است و از صحبت کردن در مورد میگو دست بر نمی دارد.

لوتنیت دان، یکی از رهبران ارتش فارست در ویتنام که توسط فارست در طول یک حمله بزرگ نجات می یابد و در نتیجه پاهای خود را از دست می دهد. لوتنیت دان تا حد زیادی شخصیت مورد علاقه همه بود، او غرور زیادی دارد و می خواهد در ویتنام بمیرد به دلیل سنت خانوادگی اش که در هر جنگ آمریکایی مرده است.

جنی یک شخصیت بسیار غم انگیز، او با بزرگ شدن بدتر می شود زیرا می داند که فارست او را دوست دارد، از برخی جهات نمی توان او را واقعاً سرزنش کرد. او آشکارا مورد آزار قرار گرفته بود و او احساس می‌کرد که فارست برای او خیلی خوب است یا اینکه واقعا نمی‌تواند عشقی را که می‌خواست به او بدهد.

این فیلم باورنکردنی است و همه باید آن را ببینند. «فارست گامپ» فیلمی قابل توجه است و الهام بخش برای همه است. این فقط در مورد یک احمق نیست که اتفاقی در مکان های عالی و رویدادهای تاریخی فقط به دلیل قرار گرفتن در مکان مناسب در زمان مناسب است بلکه این داستان زیباست و همه را ترغیب می‌کند تا مانند فارست راه را طی کنند و دنیا را ببینند و هرگز از رویاهای خود دست نخواهند کشید.

طنز، غم، اکشن، درام و یک فیلم ویتنام همه در یک فیلم قرار گرفتند.

به غیر از چند مزاحمت تاریخی و طرح‌ریزی‌های داستانی، که هیچ‌کدام قابل ذکر نیستند، این به یک سرگرمی کاملاً رضایت‌بخش و احساسی نزدیک است که  تا به حال دیده‌ شده است.

این فیلم مملو از نجابت میهن پرستانه ای است که فقط در جادوگر شهر اوز و کشتن مرغ مقلد می توانید پیدا کنید.

فارست اجازه نمی دهد زیر پایش علف رشد کند. او یک خوشبین کامل است. او شکایت نمی کند، زیرا او می بیند که این کار برایش مفید نیست. زندگی او یکی پس از دیگری ماجراجویی است. او مظهر صبر است، چیزی که متاسفانه در زندگی اکثر آمریکایی ها وجود ندارد.

او توسط تندبادهای زمان به اطراف هل داده می شود و همیشه روی پاهایش فرود می آید. رابطه او با یک دختر مشکل دار، تنها چیز ثابت در زندگی اوست و این نیز نشان دهنده تعهد اوست. برخی از مفسران و منتقدان وجود دارند که این شخصیت را احمق می دانند. او یک پردازشگر کند است، اما ثبات او در اخلاق نهفته است. مادرش او را خوب تربیت کرد.

تام هنکس به جیمی استوارت جدید ما تبدیل شده است. نقش های او درباره احساسات و فداکاری انسانی است. او از بسیاری جهات همه انسان است. بدیهی است که موضوع تغییر کرده است، اما شما می توانید در مورد تصمیم گیری او در مورد فیلم حساب کنید.

این فیلم یک افسانه مدرن عالی است، یک افسانه در فرهنگ لغت به عنوان یک داستان ساختگی مختصر تعریف شده است که یک امر اخلاقی را آموزش می دهد. اخلاق های زیادی در این فیلم تعریف شده است، اما مهم ترین آنها صداقت و یک خوبی ساده است.

این فیلم به طرز شگفت انگیزی توسط رابرت زمکیس کارگردانی شده است، این فیلم اثر اوست و توسط بازیگران عالی در تمام سطوح بازی می شود.  تام هنکس شایسته دریافت جایزه اسکار بود.

گری سینیز هر زمان که این کلمات را می شنوید مترادف با ستوان دن است. سالی فیلدز در موقعیت چالش برانگیز خود، مادر وظیفه شناس دوست داشتنی است. مایکلتی ویلیامسون در نقش بابا به شما این حس واقعی را در داستان می دهد که گامپ یک دوست واقعی داشت، او با شخصیت خود شما را به حرکت در می آورد. حساسیت و درد جنیس همانطور که رایت نشان داده است قابل لمس است.

بخش عمده‌ای از جذابیت گامپ، حس واقعی او برای انجام کار درست بدون توجه به افراد و موقعیت‌های اطرافش است و ما این را در این فیلم می‌بینیم. در این صورت، شاید همه ما آرزو می‌کنیم که بتوانیم کمی بیشتر شبیه آن باشیم، و سعی کنیم خوبی ذاتی خود را حفظ کنیم و نه معاوضه‌هایی که معمولاً هنگام رفتن به بزرگراه‌های زندگی انجام می‌دهیم.

این فیلم همه چیز را نیز دارد، درام، کمدی و هنجارهای اجتماعی را نیز به چالش می کشد. سپس نقل قول های تقریباً بی پایانی از فیلم وجود دارد که به گفتار روزمره لغزش یافته است.

یکی از بهترین‌ها در فیلم زمانی است که فارست در یک سردرگمی در مورد زندگی است و همانطور که ستوان دن می‌گوید همه ما سرنوشتی داریم و مادرش می‌گوید این جایی است که همه ما هستیم.

تام هنکس با به تصویر کشیدن شخصیت دوست داشتنی، پادشاه و در عین حال نه چندان باهوش فارست گامپ، بازی فوق العاده دیگری را در حرفه خود ارائه می دهد.

همچنین این دومین برد متوالی تام هنکس برای بهترین جایزه است.اگرچه به اندازه فیلادلفیا دراماتیک نیست، بازی تام هنکس به همان اندازه در این فیلم عالی است و این فیلم احتمالاً می تواند همان طور که او از آن استفاده کرد، فیلم حرفه ای تام هنکس باشد.

به عنوان یک مرد کمدی که به درام روی آورد به گونه‌ای که برای ستاره‌های آینده مانند جیم کری (نمایش ترومن)، ریس ویترسپون (روی خط راه بروید) و ویل فرل (غریب‌تر از داستان) هموار شود.

در این فیلم کلاسیک بزرگ، رابین رایت پن بازیگر نقش جنی، گری سینیس که برای بازی در نقش ستوان دن تیلور نامزد جایزه اسکار شد، مایکلتی ویلیامسون در نقش بهترین دوست فارست و میگوی بنجامین بافورد “بابا” بلو و سالی فیلد در نقش خانم هستند.

این فیلم در مجموع نامزد سیزده جایزه اسکار شد اما برنده شش مورد از آنها شد که شامل بهترین تدوین فیلم، بهترین جلوه های بصری، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلم، بهترین کارگردانی-رابرت زمکیس و بهترین بازیگر مرد- تام هنکس است. یکی از شاهکارهای فیلمی که تا مدتها فراموش نخواهد شد.

زیبایی فیلم در این است که فارست گامپ نه تنها معصومیت و پاکی خود را با دیگران از جمله تماشاگران به اشتراک می گذارد، بلکه موفق می شود این معصومیت و خلوص را از طریق زمان های بسیار سخت به عنوان یک کهنه سرباز ویتنام و فارغ التحصیل کالج در اواخر دهه شصت حفظ کند.

تلفیق ماهرانه و یکپارچه موسیقی، اکشن و لباس جذاب بود و با این حال آنقدر کاملاً دست کم گرفته شده بود که سفرهای فارست گامپ در طول سی و پنج سال طوفانی ترین و پرمعناترین سال های تاریخ آمریکا فقط برای بیننده آمریکایی به وضوح مشخص شد.

فارست گامپ (1994) درام کمدی با کارگردانی درخشان و الهام‌بخش درباره زندگی و زمان‌های واقعاً خارق‌العاده فارست گامپ ، یک فیلم ساده، صادقانه و شایسته است.

مردی که معصومیت کودکانه اش، طلسم شانس او ​​از طریق تجربیات در حال تغییرش است که در دو دهه گذشته به طور بی عیب و نقصی را در بر می گیرد. هنکس شگفت‌انگیز است .

بیشتر از اقتباس، یک تمثیل بصری در مورد آسیب پذیری و پتانسیل باشکوه آن است.  درباره معصومیت و اهمیت آن برای کشف جوهر واقعی زندگی، در مورد عشق، خانواده، مبارزه و شجاعت است.

فیلم با فارست (هنکس) شروع می شود که در ایستگاه اتوبوس نشسته و منتظر است تا بعد از سال ها دوری جنی (رایت) به دیدن جنی برود. فارست با افرادی که می آیند و با او منتظر اتوبوس هستند، صحبت می کند. یا به عبارت دقیق تر، بدون توجه به اینکه کسی گوش می دهد یا نه، به صحبت کردن ادامه می دهد. این فیلم به عنوان یک فلاش بک پخش می شود و فارست ما را در تمام رویدادهای مهم زندگی خود می برد و آنها را روایت می کند.

در نهایت تا جایی پیش می‌رویم که فارست و جنی در دبیرستان هستند و با فارست به تیم فوتبال می‌رویم و به دانشگاه می‌رود. فارست و جنی هرگز قرار ملاقات نمی گذارند، اما او همیشه آنجاست تا از او محافظت کند.

همانطور که فارست بزرگ می شود و مدرسه، کالج، ارتش، تور ویتنام را می گذراند، تبدیل به یک سلبریتی پینگ پنگ، کاپیتان قایق میگو و در نهایت یکی از ثروتمندترین مردان خارج می شود، او همچنین می تواند چند توقف در تاریخ داشته باشد.

فیلمساز به ما می گوید که اگر فارست گامپ آنجا بود، تاریخ چگونه اتفاق می افتاد. او سه بار با رئیس جمهور ملاقات می کند، او مردی است که رسوایی واترگیت را افشا می کند، وقتی فرماندار جورج والاس تلاش می کند چند سیاهپوست را وارد مدرسه سفید پوست کند، در درب مدرسه است و غیره.

چون فارست واقعاً آنقدر باهوش نیست که بتواند موقعیتی را که در آن قرار دارد، درک کند، او به سادگی آنچه را که به او گفته شده انجام می دهد یا آنچه در آن زمان به ذهنش می رسد درست است انجام می دهد.

به او گفته می شود که بدود و او تبدیل به ستاره ی Crimson Tide و یک آمریکایی تمام عیار می شود. هنگامی که از یک زخم جنگی بهبود می‌یابد، پینگ پنگ تدریس می‌کند و به رقابت در سطح جهانی در خود چین پایان می‌دهد.

او به دوست در حال مرگش بابا قول می دهد که به برنامه های آنها ادامه دهد و کاپیتان قایق میگو شود و نام تجاری غذاهای دریایی او به یک نام شناخته شده تبدیل شود. در تمام این مسیر او درس هایی را در زندگی می آموزد که باعث می شود بقیه زندگی کنند.

موسیقی فوق العاده است، برخی از بهترین و به یاد ماندنی ترین آهنگ های آن زمان، آهنگ هایی مانند The Mamas and Papas، Scott McKenzie هستند، این یک موسیقی متن فوق العاده است.

لباس ها دوست داشتنی و مناظر فوق العاده است. موسیقی نیز بسیار آرام و آرامش بخش است که شاید به لحن این فیلم اضافه کند. فیلمنامه به خوبی ساخته شده است و داستان ساده است. اما چیزی که این فیلم را ساخت، سادگی آن بود. هرگز سعی نمی کند خیلی پیچیده باشد و در نتیجه در حال حرکت است.

بازیگری به همان اندازه چشمگیر است. در حالی که لهجه تام هنکس در بعضی جاها کمی ناخوشایند است، تنها انتقاد واقعی فیلم است، او واقعاً عملکرد قابل توجهی ارائه می دهد.

همه آنچه که بوده و خواهد بود، از طریق تجارب زندگی شخصیت اصلی که توسط تام هنکس تا حد کمال اجرا شده است و اجرای سخاوتمندانه اش ما را متواضع و در حیرت از آنچه می توانیم به دست آوریم، چگونه می توانیم به دست آوریم، می گذارد.

فارست گامپ اقتباسی از اثر وینستون گروم رمانی پیچیده بود، اما کارگردان (برنده اسکار) رابرت زمکیس وقایع را با جلوه‌های بصری که حتی جرج لوکاس را هم درگیر می‌کند، به ارمغان می‌آورد.

فیلمی شبیه انقلاب زیرا بهترین روش را پیشنهاد می کند که خودت باشی و قربانی راه زندگی نباشی.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بررسی کنید
نزدیک
دکمه بازگشت به بالا