نقد و بررسی «خزنده»

فیلم با ژانر پلیسی و کارآگاهی SLOWburning ، یعنی واقعا آهسته است. ساعت اول اتفاق خاصی نمی افتد و با خود فکر می کنید که آیا اصلاً قرار است اتفاقی بیفتد. خب مانند هر کارآگاه متوسط دیگری شروع می کند، اما به آرامی در تعلیق و هیجان افزایش می یابد.
شخصین اصلی جذابیتی دارد که تعداد کمی از بازیگران دیگر دارند. او واقعاً نمایش را میدزدد، با مهارتهای بازیگری بسیار ظریفاش، که احساسات بسیار متفاوتی را منتقل میکند .
بنیسیو دل تورو در نگارش فیلمنامه و تهیه کنندگی فیلم خزنده (به انگلیسی:Reptile) مشارکت داشته است.
این کارگردان اولین فیلم بلند خود را انجام داد، با این که قبلاً موزیک ویدیوهای زیادی ساخته بود و مطمئناً اولین کار استادانهای بود.
در شهر اسکاربرو، کارآگاه تام نیکولز (بنسیو دل تورو) و شریک کاریش دن کلیری (آتو اساندوه) در مورد قتل سامر الزویک (ماتیلدا لوتز) دلال املاک تحقیق می کنند. مظنون های احتمالی از جمله دوست پسر سامر، ویل گریدی (جاستین تیمبرلیک)، شوهر سابقش سام گیفورد (کارل گلوسمن) و مردی به نام الی فیلیپس (مایکل پیت) را که از گریدی ها کینه دارد، به دام می افتند.
چه کسی او را کشت؟ نامزد او، جاستین تیمبرلیک، همسر سابقش یا یک عجیب و غریب که به طور متقاعد کننده ای توسط مایکل پیت بازی می شود؟
تا اینجای کار، بسیار معمولی است، اما “خزنده” گرانت سینگر به همان اندازه که پلیس در مورد قتل تحقیق می کند، به تحقیقات مربوط می شود.
اینها یک دسته پلیسی هستند که هم کار می کنند و هم بازی می کنند و ممکن است آنطور که باید پاک نباشند.
برای بدست آوردن ممکن است همیشه دنبال کردن آن آسان نباشد و در اواسط راه به نظر می رسد که قتل در پس زمینه محو می شود، اما همیشه بسیار هوشمند است و اگرچه ممکن است برای مخاطبان انبوه جذاب نباشد، اما وضعیت فرقه ای در سراسر آن نوشته شده است.
این در مورد دل تورو است، کارآگاه پیوندی که سعی می کند از اشتباهات گذشته اجتناب کند، و در یک پرونده قتل-فساد گرفتار می شود که در آن بدی به طور قاطع همه جا وجود دارد.
لحن سرکوب کننده، تاریک و عمیق است. بیشتر متکی به شخصیتهایی است که «بد رفتار میکنند» تا کنش و خشونت، گرچه خلق و خوی آن بهطور بیوقفه افسردهکننده است .
دل تورو آشفتگی درونی خود را میخکوب می کند و روحش را از بین می برد و در رفتارش در مورد شغل و همسرش منعکس می شود.
چیزی که به عنوان یک داستان ترسناک و جالب با تنش های فراوان شروع شد و به یک داستان «پلیس فاسد» تبدیل شد. البته بسیاری از این کارها به خوبی انجام شد. قدم زدن سریع به نظر می رسد، ویرایش واضح است. دل تورو عالی است، همسرش با بازی آلیشیا سیلورستون عالی است.
موسیقی نیز در نقطه ای است. کارگردانی و کار دوربین شامل تداوم فشرده معمول با نماهای نزدیک بسیار زیاد است، اما تقریباً همه فیلمهای امروزی اینطور هستند.
Se7en اینطور نیست. نتفلیکس کار بسیار خوبی برای خلق یک درام پلیسی قابل استفاده با برخی جرقه های اصالت انجام می دهد که در نهایت آنقدر شجاع یا جسور نیست که قربانی بهترین وضوح فرمول نگردد.
بنیسیو دل تورو احتمالاً بهترین عملکردی را ارائه می دهد که تا به حال از او دیده شده است. او اغلب می تواند لزج، لطیف یا ترسناک به نظر برسد، اما در این فیلم، او دقیقاً همانطور که قصد دارد او را ببینید، به عنوان مردی با تاریخچه لکه دار برخورد می کند.او توسط همسر وظیفه شناسش جودی، با اجرای واقعا قوی حمایت می شود.
در نهایت، متوجه می شویم که کل تجارت نتیجه فساد پلیس و قاچاق مواد مخدر و پولشویی است. فساد پلیس بسیار عمیق است. ما کاملاً مطمئن نیستیم که چه کسی تمیز و چه کسی کثیف است. این همچنین منجر به انواع و اقسام سستی هایی می شود که در اختیار ما قرار می گیرد.
صحنه ای با دل تورو در مطب درمانگران پس از تیراندازی وجود دارد و او از یک رویا صحبت می کند. بعداً با روند داستان سوال پیش می آید که او یک رویا می بیند یا خود آن رویا را دارد؟
کل نقد فیلم به سوالات بی جواب میگذرد و در انتها شما نمی دانید که چه اتفاقی افتاده و واقعا قاتل کیست.
به نظر میرسد که رویایی که کاملاً خاص مطرح است، قاتل را به درستی آشکار میکند و هیچ نشانهای نداریم که درک او از اینکه قاتل کیست، یک اتفاق واقعی نبوده اما سوالات بسیار زیادی وجود دارد.
چرا شخصیت تیمبرلیک تنها چند روز پس از قتل دوست دخترش با دختری که تقریباً شبیه آن دوست دختر به نظر می رسد در رستورانی ظاهر می شود که در آنجا با کارآگاهی که پرونده را هدایت می کند برخورد می کند؟ علاوه بر این، چرا او با این دختر ظاهر می شد و آیا او ارتباطی با طرح بعدی دارد؟ این یک گره کور دیگر است.
پس از مهمانی پلیس، دل تورو و همسرش را به سمت خانه هدایت کردند. این امکان وجود دارد که این واقعیت را تقویت کند که فساد پلیس عمیق تر از آن چیزی است که او می داند. با این حال، اگر اینطور باشد، هرگز مطرح نمی شود، یا هرگز در پایان فیلم فاش نمی شود. ما فقط نمی دانیم چه اتفاقی می افتد.
واقعاً چه کسی قربانی فیلم را کشته است؟ هرگز واقعاً فاش نمی شود که آن کیست. ما به این فکر می کنیم که دوست پسر است، اما اگر اینطور است، چرا ماشینی که قاتل از آن استفاده می کرد در خانه رئیس پلیس پارک شده است؟
الی خارج از صفحه نمایش کشته می شود و این بار می دانیم که تیمبرلیک در آن حضور دارد، اما اجازه نداریم ببینیم چه کسی در اتاق حضور دارد و هرگز برای ما آشکار نمی شود، حتی اگر به آن اشاره شده باشد.
در نهایت، اوج فیلم برخی از گیج کننده ترین چیزها را در خود دارد. دل تورو مدارکی را که از مرد عجیب غریب به دست آورده به کاپیتان پلیس می دهد و هر دو به دیدن رئیس پلیس می روند تا با آنچه که دارند روبرو شوند. اکنون شخصیت دل تورو شواهدی را ارائه کرده است که در اختیار کاپیتان پلیس قرار داده است، که ما فرض میکنیم او نیز فاسد است و دل تورو از آن بیاطلاع است. این واقعیت واقعا دل تورو را یک کارآگاه تازه کار جلوه می دهد و نه آن مرد کارکشته ای که باید باشد.
هنگامی که رئیس پلیس رو به دل تورو زمزمه می کند که برود زیرا او متوجه شده است که کاپیتان در آن جا حضور دارد، قبل از اینکه دل تورو بتواند آنجا را ترک کند، باید فرض کنیم که رئیس دیو، که دوست دل تورو است، مسئول قتل رئیس پلیس در خانه خود بود.
دل تورو با شنیدن این شلیک به حمامی می رود که کاپیتان در آنجا عقب نشینی کرده و با او مقابله می کند و او را می کشد. سپس دوست دل تورو پس از کشتن یک پلیس، رئیس و تلاش برای کشتن دل تورو از پله ها پایین می آید. آنها دعوای اسلحه ای دارند و دل تورو دوستش دیو را مجروح می کند.
سپس دل تورو تلفن خود را برمی دارد و با 911 تماس می گیرد. ما ماشین های پلیس را نمی بینیم. او هنوز با پلیس یا 911 صحبت نمی کند در صحنه بعدی، تیمبرلیک را می بینیم که در حین بازی گلف توسط FBI دستگیر می شود و سپس صحنه بعدی به دل تورو می رسد.
تا بقایای گلوله اسلحه که ممکن است روی دستانش باشد را از بین ببرد. اما چرا؟ ما هرگز نمی دانیم. کارگردان تصمیم می گیرد ما را همانجا ترک کند. ما نمی دانیم که دل تورو پلیس خوبی است که لانه فاسدها ما را به این باور می رساند یا اینکه FBI به تنهایی به کل این ماجرا برخورد کرده و پس از تحقیقات خود، در نهایت به دستگیری می پردازد.
ما نمی بینیم که نیروی انتظامی به خاطر این فساد و قاچاق مواد مخدر و پولشویی و قتل دستگیر شود.
بنابراین، در حالی که فیلم بازیهای باورنکردنی دارد و یک پیشفرض واقعاً منظم دارد، اما در پایان به نوعی از هم میپاشد، زیرا همه این سؤالها باقی ماندهاند، و تکههای کوچک و تکههای زیادی وجود دارد که در آنها ریخته شده است.
مطمئناً، برای عاشقان معمایی، این یک تولید با کیفیت از بالا به پایین است – بازیگری، نویسندگی، خط داستان، کار دوربین، تولید و تماشای بنیسیو دل تورو لذت بخش است.
برای کسانی که از یک نمایش معمایی / هیجان انگیز هوشمند لذت می برند، این فیلم خوب خواهد بود. برای کسانی که میخواهند نمایشی پر از اکشن، تعقیب و گریز با ماشین بیشتر داشته باشند، این فیلم آنها را ارائه نمی دهد.
خزنده اولین فیلم بلند کارگردان موزیک ویدیو، گرانت سینگر است که در کنار بنجامین بروئر و بنیسیو دل تورو، ستاره و تهیه کننده اجرایی فیلم، فیلمنامه را نیز نوشت. سینگر و بروئر پیش نویس اولیه فیلم را در سال 2018 نوشتند، جایی که توسط بلک لیبل مدیا که قبلاً با دل تورو روی فیلم های سیکاریو کار کرده بود، خریداری شد و پس از نمایش آن به او به یکی از حامیان بزرگ این پروژه تبدیل شد.
علیرغم اینکه اولین فیلم گرانت سینگر است، او درک قوی از فیلمسازی از لحاظ سبکی و تکنیکی را با این فیلم نشان می دهد که نماهای محکمی دارد که محیط هایی را که نیکولز در آن تحقیق می کند به تصویر می کشد.
با یک محیط عمدتاً حومه شهر که اغلب از ایالت های خانه های مختلف استفاده می کند، مانند مک مانسیون گریدی که سعی دارد نشانه هایی از هجوم حیوانات موذی یا استخر شنای نادیده گرفته شده با آب راکد را بفروشد، این حس را دریافت می کنید که سینگر در تلاش است تا حس پوسیدگی را در این خانه ها به تصویر بکشد.
خانه های به ظاهر ایده آل در حالی که به تام نیکولز به عنوان یک قهرمان اصلی عمق زیادی داده نمی شود، دل تورو که به عنوان یک نویسنده در این فیلم خدمت می کند، کمی انسانیت به نقش می افزاید، به ویژه در رابطه با رابطه اش با همسرش جودی با بازی آلیشیا سیلورستون که نقش اصلی را بر عهده دارد.
چرا این فیلم خزنده نامیده می شود، شاید به این دلیل است که بیشتر خزندگان مانند اکثر شخصیت های این فیلم خونسرد هستند.