نقد و بررسی «جدایی نادر از سیمین»_ اگر شرایطش پیش آید همه آدم ها خاکستری اند
داستان در تهران رخ می دهد، جایی که معلمی به نام سیمین (لیلا حاتمی) از همسرش نادر (پیمان معادی) که کارمند بانک است تقاضای طلاق کرده است.
سیمین آرزو دارد که در خارج از کشور زندگی کند تا به دختر یازده ساله اش ترمه (سارینا فرهادی) زندگی بهتری بدهد و نادر که یک مرد خانواده اما بسیار مغرور است می خواهد بماند تا از پدرش (علی اصغر شهبازی) که آلزایمر دارد نگهداری کند.
سیمین به خانه مادرش نقل مکان می کند و نادر برای مراقبت از پدرش راضیه مذهبی (ساره بیات) را استخدام می کند.
راضیه باردار است اما به همسرش حجت (شهاب حسینی) که مبلغ زیادی به طلبکاران بدهکار است، نمی گوید که دارد کار می کند. وقتی با دخترش سمیه (کیمیا حسینی) به خانه نادر می رسد، حواسش پرت می شود و پدر نادر به خیابان می رود و او را به خانه باز می گرداند.
روز بعد، وقتی نادر با ترمه به خانه میرسد، پدر نادر را میبینند که به تختش بسته است و راضیه و سمیه در خانه نیستند. وقتی آنها به خانه می رسند، نادر راضیه را متهم به دزدی می کند و او را اخراج می کند.
راضیه احساس ناراحتی می کند و با نادر بحث می کند و نادر او را هل می دهد، راضیه می افتد و بچه سقط می شود. او با شوهرش به دادگاه می رود و شاهدان برای شهادت احضار می شوند.
«جدایی نادر از سیمین» یکی از بهترین فیلمهای ایرانی است و درام فوقالعادهای است که نشان میدهد که چه در ایران، برزیل، اروپا یا هر کجا بشر چقدر معیوب است. با وجود ارزشهای متفاوت جامعه ایرانی در مقایسه با وسترنها، همه شخصیتها ناقص هستند.
بنابراین، طرح واقعی است. نادر مردی خانواده دوست است که پدر و دخترش را دوست دارد، اما سیمین از رازی که راضیه به او گفته بود استفاده می کند. ترمه برای نجات پدرش از دست عدالت دروغ می گوید. راضیه مذهبی است و نگران خدا و گناهان است، اما از ترس عکس العمل شوهرش می تواند دروغ بگوید. حجت مردی بداخلاق و تندخو و خشن است.
کارگردانی عالی است و بازی در سطح بالایی است. داستان جذاب و باورپذیر است و با توجه به شهرت جهانی تفاوت فرهنگهای ایران و سایر ملت ها جالب است.
نبوغ داستان اصغر فرهادی این است که تنش و درام را بدون متوسل شدن به آتش بازی، حیله یا شوک و جلوه های طرح ترسناک انباشته می کند. همچنین میتواند وضعیت اسفبار چندین قهرمان را کاملاً متعادل کند. تعداد بسیار کمی از فیلمنامه نویسان این ظرفیت را دارند.
این فیلم را میتوان مشابه «Ladri di Biciclette» (دزدان دوچرخه) دانست که دارای ساختار داستانی به ظاهر ساده است. اما «جدایی نادر از سیمین» بسیار توسعه یافته تر، بسیار پیچیده تر و بسیار غنی تر است.
این چیدمان بسیار پیچیدهتر از «درباره الی» است، اما به فرهادی اجازه میدهد تا اطلاعات اضافی زیادی را در فیلمش قرار دهد، همانطور که ممکن است برای کسانی که فقط سعی میکنند داستان را دنبال کنند، واضح باشد.
بسیاری از اقدامات در سالن های دادگاه اتفاق می افتد، جایی که قضات سعی می کنند بین طرفین بدون حضور وکیل مذاکره کنند. آشنایی زیادی وجود دارد، و همچنین تهدیدهای زیادی که موفق می شود همان فضای اضطراب، اتهام و فریب را ایجاد کند که در «درباره الی» وجود دارد.
سینما تقریباً آخرین پیوند باقی مانده به دنیای ما است. بدون فیلم، چگونه مخاطبان میتوانستند بفهمند که ایرانیها مردمی مدرن هستند و مسائلی مانند همه مردم جهان دارند و آنطور که برخی رسانهها و سیاستمداران میخواهند جهان باور کنند، متعصب خطرناک نیستند؟
این فیلم بررسی شدید و قدرتمندی است از تضاد ابدی بین احساسات انسانی، اعتقادات شخصی و قانون، چه سیاسی و چه مذهبی، و به نظر بهترین فیلم سال 2011 است
نمایش منطقهای از طبقه متوسط رو به بالا، و مجموعهای از حوادث ناگوار را به نمایش میگذارد که همگی توسط احساسات صادقانه و واقعی هدایت میشوند، اما با این وجود در نهایت توسط قانون اسلام قضاوت میشوند.
این فیلم به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی، یک پیروزی در حوزه هوش است، زیرا هرگز با اشاره به یک «آنتاگونیست» آشکار تماشاگر را مورد حمایت قرار نمی دهد. در نهایت، قربانیان بی گناه نیستند، و متهمان خطاکار نیستند، و تنها “مسئول” قانونی است که احساسات انسانی را در نظر نمی گیرد.
با این حال، قانون به طور منفی به تصویر کشیده نمی شود زیرا به بی طرفی اجباری خود وفادار می ماند، مفهومی که در همان صحنه اول فیلم به آن اشاره شد. در واقع، واقعگرایی و شدت دیالوگ، دعوای لفظی زن و شوهر در همان دقایق اولیه، لحن جذاب فیلم را رقم میزند.
هسته اصلی درگیری در درام های خانوادگی که غیرعادی نیست، حضانت فرزند است، سیمین (لیلا حاتمی) به دلیل امتناع همسرش نادر (پیمان معادی) از مهاجرت به کشوری که به نظر او شرایط بهتری را فراهم می کند، طلاق می خواهد. سارینا فرهادی به عنوان یک نوجوان با روحیه قوی و در عین حال اسیر یک موقعیت غیرقابل حل، حتی طعنه آمیزتر، زیرا این دو والدین نمی خواهند طلاق بگیرند، قرار دارد.
اما نادر دلایل موجهی برای امتناع خود ارائه می دهد: او باید از پدرش مراقبت کند، پیرمردی هشتاد و چند ساله که از بیماری آلزایمر رنج می برد.
دیالوگ معروفی در فیلم وجود دارد جایی که سیمین در دادگاه به نادر می گوید پدرش را در خانه سالمندان رها کند چرا که او نادر را نمی شناسد و نادر می گوید: ” او مرا نمی شناسد، من که که او را می شناسم.”
همه چیز درباره نظرات متناقض است که توسط احساسات یا اعتقادات مشروع هدایت می شوند. وقتی صحنه آغازین به پایان می رسد، کسانی که با استدلال های سیمین موافق هستند، نادر را درک می کنند و برعکس.
کارگردانی فرهادی برای این نوع روایت عالی است زیرا در بسیاری از صحنهها از یک دوربین دستی استفاده میکند تا جلوه گیجکننده و ناراحتکننده رئالیسم مستند را ایجاد کند.
فیلم فرهادی یک شاهکار داستان نویسی در آن سطح است و ثابت می کند که حتی درام های ساده هم می توانند به اندازه فیلم های هیجان انگیز از نظر احساسی جذاب باشند و فیلم آنقدر خوب این کار را انجام می دهد که محتوا می تواند هر مخاطبی را به زیر سوال بردن نظام حقوقی خودش دعوت کند.
قانون توسط مردان ایجاد شده است تا حقیقت را در توالی پر هرج و مرج حقایق بیابند که می تواند برای دو طرف مخالف صحبت کند، اما نبوغ فیلم این است که با موقعیت خاصی سروکار دارد که در آن هیچ کس از همه چیز آگاه نیست.
حتی تماشاگر با برخی نکات و سرنخها باقی میماند و تنها با پیشرفت فیلم میتواند حقایق را جمعآوری کند.
فیلم مملو از تقابل هایی است که از واقع گرایانه ترین صحنه های تاریخ هستند: همه چیز در دیالوگ ها و بازی ها درست به نظر می رسد و کل تجربه را چنان اعصاب خردکن می کند که هرگز نمی دانیم که آیا از دیدن نابودی این زندگی ها ناراحت می شویم یا این فیلمنامه بود که به ما اجازه نمی داد تعیین کنیم که قرار است کدام طرف را بگیریم.
اما “جدایی” درباره طرفها یا نظراتی که باید بسازید نیست، بلکه درباره محدودیتهای ذاتی قانون است. قانون حتی توسط یک قاضی شایسته تجسم می یابد که گاهی نشانه های عقل و بزرگواری از خود نشان می دهد و گاهی نمی تواند طغیان خشم حجت را تحمل کند.
به نوعی، او موقعیت ما را بهعنوان ناظر ناتوان موقعیتی تجسم میدهد که از کنترل خارج میشود، زیرا طیف وسیعی از احساسات را در بر میگیرد.
نتیجهگیری، رضایتبخش است، زیرا هرگز به فلسفه فیلم خیانت نمیکند و ما را با این حس نافذ رها میکند که به تازگی معجزهای را تماشا کردهایم، خلقتی متواضع که نیروی احساسی و فکری آن حقایق ناراحتکنندهای را درباره طبیعت انسان و تضاد آن با رئالیسم بیان میکند.
این فیلم تا حدی به مخاطبان خارج از ایران اجازه می دهد تا در مورد نحوه عملکرد سیستم قضایی در مکانی که ممکن است برخی از افراد نسبت به آن ناآگاه باشند آشنا شوند و این واقعاً به این معنی نیست که روش آنها بهتر از ایران است یا برعکس، فقط این است که برخی کارها چقدر متفاوت انجام می شود .
این یک داستان بسیار دیالوگ محور و شخصیت محور است، همه بازیگران این فیلم شگفت انگیز هستند. وقتی تنش بالاست، به شدت قانع کننده هستند.
ما فکر می کنیم این نوع اتفاقات و درگیری ها در زندگی ما رخ نمی دهد، اما با دنیای واقعی و شخصیت های فرهادی برای هر کسی بسیار نزدیک و ممکن به نظر می رسد.
اصغر فرهادی دوست دارد مخاطبانش را به جای قاضی بگذارد، مثل عکس های دیگرش مثل «درباره الی» یا «آتش بازی چهارشنبه» و اینجا بدون ترس ما را مستقیماً به اتاق دادگاه می برد.
اما موضوع این است که قاضی هیچ کمکی به ما نمی کند تا بتوانیم قضاوت روشنی داشته باشیم و در کمال تعجب اوضاع را پیچیده تر می کند. آری فرهادی نمیخواهد ما قضاوت کنیم، او ما را وادار میکند که تماشا کنیم .
منظره چشمگیر و معتبر است، و فیلمبرداری سرزده و بی امان است، اما این به جای کاهش دادن آن، به تأثیر داستان می افزاید. کارگردانی اصغر فرهادی نیز به همین ترتیب کاملاً کنترل شده است. جدایی نیز به طرز قابل توجهی نوشته شده است. نوشته هوشمندانه و روشنگر است و از هر نوع ملودرام یا اخلاقی سازی اجتناب می کند.
نه فقط این، بلکه بدون هیچ گونه تعصبی در کاوش شخصیت ها نیز موفق می شود و از جمله حجت است. داستان مجموعه ای کاملاً پیچیده، اما قانع کننده و تکان دهنده است.
از نظر اخلاقی چه چیزی درست است؟ از نظر قانونی چه چیزی درست است؟ شرعاً چه اشکالی دارد؟ . فقط جوهر انسان بودن را نشان می دهد.
شخصیتها فقط در موقعیتهای معتبری که میتواند برای هر کسی و در هر مکانی اعمال شود، تلاش میکنند بهترین کار را برای خود یا خانوادهشان انجام دهند، اما انتخابهایی که انجام میدهند در یک زمان با برخی اصول اخلاقی یا قانونی در تضاد است.
زیبایی این فیلم این است که فقط داستان را روایت می کند. طرفی را نمی گیرد. به ما تحمیل نمی کند که در مورد درست یا غلط بودن انتخاب نظری داشته باشیم. همه عقاید محکمی دارند، تا زمانی که زندگی شما را به موقعیت هایی مانند این فیلم می برد و دیگر هیچ چیز سیاه و سفید نیست.
از ویکی پدیا:
جدایی نادر از سیمین فیلمی ایرانی در ژانر درام محصول سال ۱۳۸۹/2011 است. این فیلم برندهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان ۲۰۱۲ گردید. کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی این فیلم را اصغر فرهادی برعهده داشتهاست.
جدایی نادر از سیمین که در سطح بینالمللی بیشتر با نام جدایی (A Separation) شناخته میشود، پنجمین اثر سینمایی اصغر فرهادی است و در دورهای از زمان اکران خود با فروش نزدیک به ۲۰ میلیون دلار، در صدر پرفروش ترینها در نمایش جهانی قرار داشت.
این فیلم توسط نشریه گاردین در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر سینمای جهان که از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون ساخته شده، جای گرفتهاست. از بازیگران اصلی آن میتوان پیمان معادی، لیلا حاتمی، شهاب حسینی، ساره بیات و مریلا زارعی را نام برد.
این فیلم مجموعاً بیش از ۵۲ جایزهٔ جهانی را از آنِ خود کردهاست، جوایز معتبر بینالمللی همچون جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، گلدن گلوب بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان، جایزۀ هیئت داوران و جایزه خرس طلایی از جشنواره فیلم برلین و جایزه ایندیپندنت اسپیریت بهترین فیلم خارجی زبان، جایزه جوایز بودیل بهترین فیلم خارجی زبان و جایزه سزار بهترین فیلم خارجی زبان از جمله جوایز مهم جدایی نادر از سیمین است.
همچنین در داخل نیز چندین جایزه از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. اقبال مثبت منتقدان به جدایی نادر از سیمین تا جایی است که برخی آن را جزو ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۱ خواندهاند؛ گاردین این فیلم را یکی از برترین فیلمهای اخیر سینما نامید.
جدایی نادر از سیمین جزو ۲۵۰ فیلم تمام دورانها در وبگاه آیامدیبی (IMDb) قرار گرفت و از سوی منتقدان سخت گیر وبگاه متاکریتیک جزو ۱۰۰ فیلم برتر قرن ۲۱ انتخاب شد، گفتنی است این فیلم در لیست صد فیلم محبوب سینما به انتخاب هالیوود ریپورتر رتبه ۳۷ را داراست.