فیلم

نقد و بررسی «جایی که عاشق بودیم»_درد اجتناب ناپذیر است اما رنج کشیدن انتخاب شماست

فیلم «جایی که عاشق بودیم» که عنوان انگلیسی آن All the Bright Places است، در مورد دو قهرمان جوان رو به رشد به نام های تئو و ویولت (ال فانینگ و جاستیس اسمیث) دارای مشکلات سلامت روان، دیدگاه‌های هوشیارانه درباره مبارزه با خودکشی، افسردگی و محاکمه طرد شدگی است.

شروع داستان شاید آزاردهنده به نظر برسد اما با روند هوشمندانه ادامه پیدا می کند و شما به همان اندازه شخصیتشان در فیلم آنها را درک می کنید و نسبت به آنها احساس پیدا می کنید.

در پایان، فیلم پیامی قدرتمند در مورد پیشروی و پشتکار  و درسی ارائه می‌کند که لزوماً مربوط به مرگ و از دست دادن نیست، بلکه در مورد زندگی کردن افراد و یافتن با ارزش‌ترین و زودگذرترین لحظات زندگی و قدردانی از آن‌ها و هرگز فراموش کردن آنها است.

این فیلم نیز اقتباسی از کتابی به همین نام به قلم جنیفر نیون است. ظرفیت واقعی یک فیلمنامه نویس و یک کارگردان برای بازتولید کتاب می تواند برای همیشه مورد مناقشه باشد.

چیزی که در این فیلم جالب است این است که این فیلم جای شما را می‌گیرد. یعنی باعث میشود شما همراه آنها بخندید، اهمیت دهید، دوست بدارید و گریه کنید. این فیلم دارای احساس و زندگی است.

آیا هدف فیلم ها همین نیست که شما آن را با قلب خود احساس کنید،شادی و غم آنها را درک کنید و خود را جای شخصیت ها بگذارید. بازیگری، موسیقی، عکاسی… همه چیز به خوبی با سناریو و هدف فیلم سازگار است. آن را تماشا کنید تا با احساسات واقعی زندگی کنید.

«جایی که عاشق بودیم»  که در سال 2020 پخش شد، داستان دو نوجوان به نام های تئو و ویولت را روایت می کند که هر دو از سلامت روان رنج می برند. ویولت به دلیل تصادف خواهرش افسردگی دارد در حالی که تئو اختلال دوقطبی دارد. همانطور که این دو زمان را با هم می گذرانند، مطمئنا عاشق هم می شوند. اما آیا تراژدی ای رخ خواهد داد؟

عاشقی

این فیلم کاملاً عمیقاً حرکت می کند! در حالی که همه جنبه های کتاب را اقتباس نکرده است، احساسات کلی را به طرز شگفت انگیزی به تصویر می کشد.

البته برخی از جزئیات توضیح داده نشده است، مثلاً عینکی که ویولت گاهی به چشم می‌زند، عینکی است که مال خواهرش است. اما جدا از اینکه فیلمی است که از تماشای آن لذت می برید، احساسات قوی را برمی انگیزد.

کاملاً در به تصویر کشیدن احساسات دقیق مورد نظر نویسندگان موفق بوده است. مناظر و موسیقی زیبا و بازیگری گیرا است. این فیلمی است که تا مدتی پس از تماشا در ذهن شما می ماند و نشان از یک فیلم موفق است.

به نقل از ویولت وقتی می‌گوید فینچ چه چیزی به او یاد داده است – که زشت‌ترین مکان‌ها هم می‌توانند زیبا باشند، به شرطی که برای نگاه کردن وقت بگذارید.

این فیلم سعی دارد سلامت روان را به شکلی واقع بینانه به تصویر بکشد و تا حدودی موفق به انجام این کار می شود.

اسپویل: برخی از نقدهای منفی در پایان منطق خودکشی تئودور را دریافت نکردند، گویی او این کار را عمدا انجام داده تا به ویولت و دیگران آسیب برساند. اما این افراد هرگز افسردگی را تجربه نکرده اند زیرا هیچ منطقی در افسردگی وجود ندارد.

ذهن شما با شما می جنگد و بدترین دشمن شما می شود. وقتی افسرده هستید، واضح یا منطقی فکر نمی کنید. این یک فیلم زیبا و فوق العاده غمگین است که مشکلات سلامت روان را به صورت کاملا واقعی نشان می دهد.

نکته این است که گاهی اوقات نمی توانید به کسی کمک کنید زیرا او خیلی از همه چیز دور شده است. مسائل آنها بسیار عمیق است و در این فیلم تئودور در کودکی یک ضربه روحی وحشتناک را پشت سر گذاشته است.

این یک واقعیت تلخ و غم انگیز است و برخی از مردم نمی خواهند آن را بپذیرند، ولی این واقعیت را کمتر نمی کند. زندگی واقعی یک فیلم دیزنی نیست، همه پایان خوشی ندارند و برخی از افراد از آسیب های خود بهبود نمی یابند.

هنوز هم سفر و پایان زیبایی برای نمایش بود زیرا او ویولت را نجات داد، زندگی اش بیهوده نبود چرا که او را نجات داد و این مهم است.

این فیلم همچنین نشان داد که چگونه ممکن است در یک خانه زندگی کنیم و ما هرگز نمی دانیم که ممکن است کسی در خانه چه تجربه ای داشته باشد . دوست ویولت به بولیمیا مبتلا بوده و سابقه اقدام به خودکشی داشته است.

در طول مسیر می توانید حدس بزنید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و نحوه پخش آن زیباست. وقتی درون فرد گریه می کند بیرون را می بینید که لبخند می زند. شک و تردید و لحظه های نیستی را می بینید. مقابله با مگانیسم ها و شکست ها را می بینید. و همه این ها به زیبایی تنظیم شده است.

آنها به شما زمان می دهند تا همه چیز را درک کنید، همانطور که شخصیت ها انجام می دهند می خواهند به شما بفهمانند که لحظات شادی بزرگی در لحظات تاریک وجود دارد.

بازی ها فوق العاده است، فیلمنامه خوبی دارد و فیلمبرداری زیبایی دارد. فیلم حسی قوی از نوستالژی برای آن حس شگفتی جوانی ایجاد می کند و پیامی عمیق و معنادار دارد.

اگرچه خود کتاب کاملاً تاریک و گاهی اوقات خشونت آمیز است، همیشه تصور می کنید که فینچ فداکار است و ویولت روند بهبودی را کند می کند. با این حال، با گذشت زمان، او دوباره به طور فزاینده ای تبدیل به خودش می شود و فینچ بدتر می شود.

کل پیام این است که اگر خوب نیستید، هرگز آنچه را که واقعاً در مورد سلامت روانی شما اتفاق می افتد پنهان نکنید، کمک بگیرید و با کسی صحبت کنید.

این واقعاً یک هشدار است، یک پیام اجتماعی که در یک فیلم بسته بندی شده است. هیچ کس را بدیهی نگیرید. با هم صحبت کنید، اگر می توانید از زندگی لذت ببرید. سعی کنید مثبت بمانید، اما مهمتر از آن، آن پیام را پخش کنید و حتی اگر نمی توانید با نگاه کردن به فردی که نزدیکتان است متوجه شوید، به او بگویید برای شما چه معنایی دارد.

سعی کنید دنیا را به مکانی روشن‌تر تبدیل کنید، تا همه مکان‌های روشن به تعداد زیادی برسند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بررسی کنید
نزدیک
دکمه بازگشت به بالا