“منچستر کنار دریا”_ داستانی ویرانگر و رهایی بخش
«منچستر کنار دریا» نقشی را در کارنامه نویسنده و کارگردان کنت لونرگان ایفا می کند که «رفتگان» در کارنامه مارتین اسکورسیزی بازی می کند.
لونرگان این پروژه را ابداع نکرد، اما به محض اینکه درگیر آن شد، آن را به نمادی از هنر خود تبدیل کرد، آن را با دنیای درونی خود مشخص کرد – و با موفقیتی که به درستی از آن لذت می برد، باید جایگاه او را در این پروژه بالا ببرد.
فیلم قبلی او ” مارگارت ” در سال 2011 اکران شد و جزو بهترین هاست. فیلمهای سالهای اخیر، علیرغم استقبال منتقدان، یک فاجعه تجاری و حرفهای بود.
“مارگارت” در سال 2005 فیلمبرداری شد. مناقشات بر سر تدوین منجر به تأخیرهای گسترده، حتی شکایت قضایی شد، و هنگامی که در نهایت مصالحه حاصل شد، توزیع کننده آن، فاکس سرچ لایت، آن را بدون تشریفات به مدت دو هفته در یکی از تئاترهای نیویورک با تبلیغات کم یا بدون تبلیغات رها کرد.
«مارگارت»، به صراحت، یک فیلم روشنفکرانه است. تکنیک آن پیچیدهتر از تکنیک «منچستر» نیست (در واقع، ساختار زمانی آن سادهتر است؛ «منچستر» شامل دستهای از فلاشبکهای ناگهانی است).
در عوض، «مارگارت» داستان روشنفکران و متخصصان طبقه متوسط بالا وست ساید و فرزندان باهوش آنهاست و همه آنها به شدت صحبت می کنند، با تندگویان دیالکتیکی بحث می کنند، احساسات خود و یکدیگر را به شکل سیل آسا بیان می کنند و آنها را تحلیل می کنند.
در مقابل، “منچستر کنار دریا” موفق شده است – در سه روز اول اکرانش ، 256498 دلار به دست آورد – و با مجموعه ای از نامزدهای جوایز گاتهام و جوایز ایندیپندنت اسپیریت ، از جمله جوایز گاتهام، همراه بوده است.
“منچستر کنار دریا” روشنفکرانه نیست و در این جا موضوع کیفیت نیست، فقط لحن و محتوایی است که با محبوبیت مرتبط است. این یکی از دلایل کلیدی است که چرا “منچستر کنار دریا” یک موفقیت بسیار بزرگتر است.
هر دو فیلم با بار گناه به عنوان یک فاجعه وجودی روبرو هستند. «منچستر کنار دریا» به آن احساس از دست دادن شخصی جبرانناپذیری اضافه میکند که آن را با زوزهای خفهکننده از خشم ملودراماتیک میافزاید، یک تراژدی روزانه که در آن مواد زندگی کاری روزمره به طرزی عجیب و غریب، به طرز کمدی برای احساسات مطلقی که آن را از هم میپاشد، ناکافی میکند.
جوهر هنر لونرگان فیلیگرن نفیس، دانههای متمایز و بافت متنوع آن زندگی روزمره است که با دقت و بیواسطگی لمسی ارائه میشود که درد فیلم را نه از طریق چشم و گوش، بلکه به پوست و استخوان بیننده میرساند.
این یک فیلم زیبایی شناسی است تا سینستزیا، که بار غیرقابل تحملی از سردی و پوچی درونی را به وسیله شگفتی صمیمانه منتقل می کند.
این فیلم یک درام خانوادگی است که در دریا شروع می شود، در یک قایق ماهیگیری کوچک با موتوری پر سر و صدا، با قهرمان داستان، لی چندلر (کیسی افلک)، برادرزاده جوانش، پاتریک (بن اوبراین)، در مورد پدر پاتریک و برادر لی، جو (کایل چندلر) که در راس کار است.
بازی طنز و توپشکنی که بین این سه نفر انجام میشود به سرعت لحنی ایجاد میکند که با صحنههای بعدی، از لی در حال کار، به عنوان سرایدار در یک ساختمان ساده در بوستون، در تضاد است.
در آنجا، او در حالی که مستاجران با او و دیگران درباره خانوادههایشان صحبت میکنند، با خصومتهای وحشتناکی روی نشتیها و توالتها کار میکند.
با پارو کردن برف در یک کوچه، تنهایی لی با تماس تلفنی یک پزشک شکسته می شود: جو در بیمارستان است. لی برای دیدن او یک ساعت و نیم به شهر میرود، اما خیلی دیر میرسد چرا که جو مرده است.
در بیمارستان، داستان پسزمینهی لی در اولین بار از بسیاری از فلاشبکها میآید – صحنههایی از خاطرات او، از گذشتهاش، که صرفاً از دیدگاه خودش دیده میشود – که مکان حیاتی درام را از دنیای بیرون به ذهن او تغییر میدهد.
“منچستر کنار دریا”، کاوشی پیروزمندانه در مورد نحوه تفکر و احساس واقعی مردم در مورد غم و اندوه، از دست دادن، عشق و بقا است.
این مطالعه دقیق در مورد روشهایی که یک خانواده کاتولیک ایرلندی یقه آبی نیوانگلند در حالت بحران به طور غیرارادی با مرگ و مسئولیت کنار میآیند، شبیه هیچ فیلم دیگری نیست.
کیسی افلک(لی چندلر) و زندگی در یک اتاق زیرزمین کوچک و بهم ریخته به طوری خسته و افسرده، دلیل واضحی دارد که چرا او به یکی از طرد شده های زندگی تبدیل شده است، اما زمان زیادی طول می کشد تا لونرگان ریشه غم خود را آشکار کند.
او از دنیا عصبانی است و آماده است هر کسی را که در بار محلی اش به او نگاه اشتباهی می کند، بزند. با گذشته ای پنهان و بدون آینده، او نمی تواند از خود مراقبت کند، بنابراین وقتی برادر بزرگترش جو (کایل چندلر) به دلیل بیماری قلبی مادرزادی می میرد، پسرش را بدون نظارت یا امنیت رها می کند و در وصیت نامه اش لی را به عنوان قیم قانونی پسر می نامد.
مردی که دنیا را رها کرده است ناگهان با اکراه مسئولیت ناخواسته مراقبت از برادرزاده 16 ساله اش پاتریک (بازی حرفه ای توسط بازیگر جوان فوق العاده لوکاس هجز) را درگیر می کند.
درام خانگی آشفته خانواده ای شایسته اما ناکارآمد تازه شروع شده است.
لی در بازگشت به زادگاهش منچستر، یک روستای ساحلی ماساچوست، جایی که زمانی در یک زندگی عادی با خانواده ای فداکار زندگی می کرد، با خاطرات گذشته، دردناک و شاد، مواجه می شود.
در فلاش بک ها، زمانی که لونرگان به تدریج تکه های سرگردان پازل را به هم وصل می کند، متوجه می شویم که همسر لی رندی (یکی دیگر از اجرای صادقانه و صمیمانه ی دیگر میشل ویلیامز) پس از آتش گرفتن خانه شان او را ترک کرد چرا که به دلیل سهل انگاری لی دو دخترش در آتش سوزی می میرند.
این فلاشبکها، که هر لحظه بیشتر می شوند، مانند وزنهای واقعی عمل میکنند، به طوری که با پیشروی لی در زمان، هر لحظه و هر حرکت او به تلاشی بیشتر نیاز دارد تا او را از توقف ساده باز دارد.
حقیقت محض عملکرد او، در پرتو بیرحمانه وحشتهایی است که به یاد میآورد.
ما همچنین شاهد امتناع پاتریک از نقل مکان به بوستون با عمویی هستیم که تقریباً او را نمی شناسد و از دوستان دبیرستانی، تیم فوتبال، گروه راک خود و محبوبیتش نزد دختران دست می کشد.
با افزایش تنش، همه ترس ها از کلیشه ها ناپدید می شوند. اینجا هیچ کلیشه ای وجود ندارد. لی یک بازنده سوخته است، اما او قلب یک مرد حساس را پنهان می کند که می خواهد کار درست را انجام دهد و نمی داند چگونه می تواند باشد.
پاتریک در حال گذراندن دوران ناهنجاری دوران نوجوانی است. مشاهده ارزش های پسری که برای گواهینامه رانندگی خیلی جوان است، حساس، شوخ و بسیار باهوش است که بتواند با مرگ پدرش کنار بیاید و جدال چالش برانگیز زندگی با یک مادر روان رنجور و بیگانه (گرچن مول) که در کنتیکت با او زندگی می کند، آزاردهنده است.
زمانی که این فیلم بینقص در میان تمام جزئیات سخت گیر میافتد، احساس میکنید همه مردم شهر منچستر در کنار دریا را به عنوان دوستان قدیمی با مشکلاتی مانند خودتان میشناسید.
این فیلمسازی تسخیرکننده و موید زندگی است که فراموش نخواهید کرد. جزئیات، مشاهدات، ظرایف، مکاشفات – همه آنها به یک ساختار داستانی استادانه و واقعیتی با بافت زیبا اضافه می شوند.
یک تصویر عالی از افرادی که سعی می کنند بدون ابزار، بلوغ یا تجربه به یکدیگر کمک کنند، درباره احساسات و احساسات ظریف در زندگی افرادی است که زندگی آنها حتی قبل از رشد کامل مختل شده است.
“منچستر کنار دریا” درباره این است که چگونه یک مرد با غم و اندوه کنار می آید، چگونه یک پسر با امید کنار می آید و چگونه آن دو در نهایت از طریق اعتماد، درد و عشق یکدیگر را پیدا می کنند. منچستر کنار دریا بهترین فیلم سال 2016 است.